- گریب
- جریب
معنی گریب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چهره پردازی
نزدیک
بیگانه، نا آشنا، دور، ناشناخته
مورب
اجتناب، فرار
خردمند، عاقل، زیرک، دانا
حیله، مکر، حقه، تزویر
مقدار معلوم از موزون و زمین
کسی که مال او را ربوده باشند
خاکنشین، درویش
هم پیاله آب ناگوار آب کش
شیر ترش
دورافتاده از وطن، ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی، عجیب، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید، کنایه از خوب
غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
فرو ریختن اشک از چشم از شدت اندوه و تاثر
گریختن، فرار، گریختن از برابر کسی یا چیزی
گریز زدن: کنایه از هنگام سخن گفتن یا نوشتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن
گریز زدن: کنایه از هنگام سخن گفتن یا نوشتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، کرچه، کومه، کازه
صدای برخورد چیزی سنگین به زمین یا به چیز دیگر
عددی که نشان دهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصه ای است، در ریاضیات عاملی عددی که قبل از یک کمیت مجهول در یک جملۀ جبری قرار می گیرد مثلاً در عبارت y١4 + ٢x٣y٧ + ٢x4، ضریب ٢x، 4 است، ضریب ٢x٣y، ٧ است و ضریب y، ١4 است
آب قابل آشامیدن، هر مایعی که قابل آشامیدن باشد، برای مثال کسی که خورده بود شربتی شراب هوات / بر او شرنگ شود خوش تر از شراب شریب (قطران - ۴۰)
کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود
بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
بر (به) اریب: به صورت مایل و کج،
فرار، دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی برای مثال کس از داد یزدان نیابد گریغ / اگر خود بپرّد برآید به میغ (فردوسی - ۱/۲۰۶)
آنفلوانزا، بیماری ویروسی واگیردار حاد دستگاه تنفسی که با عوارضی مانند التهاب مخاط بینی، حلق، تب، سرفه، درد پهلو، سینه درد، سردرد، درد عضلانی و استخوان ها به خصوص دست، پا و کمر بروز می کند، مشمشه، انفلوانزا
واحد اندازه گیری سطح زمین برابر با ۰۰۰/۱۰ مترمربع، هکتار
عاقل، دانا، خردمند، متدبّر، متفکّر، فروهیده، نیکورای، داناسر، بخرد، صاحب خرد، فرزانه، راد، خردور، پیردل، لبیب، فرزان، خردومند، خردپیشه، حصیف
مانند، مثل، نوع، همتا، شکل
هر چیز نادر و عجیب، غیر مانوس، دور شونده
عشوه و مکر و غافل شدن یا غافل کردن به خدعه، حیله، نیرنگ
نزدیک، خویشاوند
اندوهگین دلمرده، زمین تهی، غلتک نانوایی، گره گره نی بند نی
گریختن، فرار کردن
نقب زیر زمین، چاه زندان، خانه کوچک، تالارخانه، کنج بیغوله
نقب زیرزمین، چاه زندان: در خاک چه زر ماند و چه سنگ تراگور چه زیر گریجی و چه در خانه خضرا. (ناصر خسرو)، پاره ای که از چیزی بریده باشند مانند قاچ خربزه و هندوانه و تکه قماش
زکام را گویند که بواسطه سرما و اختلاف هوا تولید می شود و نوع دیگر آن آنفلوانزا می باشد که بیماری سخت و واگیردار می باشد و میکروب آن از راه حلق و بینی داخل بدن می شود و عوارض آن عبارتند از سرفه شدید، سینه درد، خفقان قلب، قی و اسهال
آواز سقوط چیزی سنگین از جایی بلند