جدول جو
جدول جو

معنی گریامان - جستجوی لغت در جدول جو

گریامان(گِ)
دهی است از بخش زابلی شهرستان سراوان، واقع در 25000گزی شمال باختری زابلی و 2000گزی شمال راه مالرو زابلی به ایرانشهر. هوای آن گرم و دارای 75 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و ذرت، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریمان
تصویر فریمان
(پسرانه)
فر و شکوه ایمان، نام بخشی از استان خراسان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریابان
تصویر آریابان
(پسرانه)
نگهبان قوم آریایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نریمان
تصویر نریمان
(پسرانه)
قدرتمند، پهلوان، دلیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر سام جد رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
(دخترانه)
آنکه با ناز و تکبر راه می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریامن
تصویر آریامن
(پسرانه)
دریا سالار خشایارشاه پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرمابان
تصویر گرمابان
گرمابه، گرمابه بان، استاد حمامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریاندن
تصویر گریاندن
کسی را به گریه انداختن، وادار به گریه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریابان
تصویر دریابان
صاحب منصب در نیروی دریایی، امیرالبحر
فرهنگ فارسی عمید
(گِ)
بخشی است از دهستان کلارستاق مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 108)
لغت نامه دهخدا
(فُرْ رَ نَ)
از قرای مرو است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(گِ فُ)
گرامافون. گرمافن. جعبۀ صوت. آلت حبس صوت است. دارای شکل مخصوص وتا حدی تکمیل گردیده است و صدا را بوسیلۀ صفحۀ مدوری مجدداً تولید مینماید. تصور آلت حبس صوت قبل از ادیسن عالم معروف آمریکائی شده بود، ولی مشارالیه اولین بار آن را ساخت و در حقیقت میتوان او را مخترع آن شمرد، رفته رفته این آلت را تکمیل نمودند بطوری که امروزه صدا را بقسمی حبس مینمایند که طنین صوت اولیه را بخوبی میتوان تشخیص داد. این دستگاه از سه قسمت متمایز تشکیل یافته است: دستگاه اخذ، دستگاه ضبط و دستگاه مولد صوت. دستگاه اخذ شکل شیپوری را دارد که دهانۀ گشاد آن باز است و دهانۀ دیگر آن بوسیلۀ پردۀ نازک فلزی بسته شده است، در مرکز این حجاب سوزن ظریفی از عاج قرار داده اند. دستگاه ضبط عبارت است از یک استوانه از موم سخت که در حول محور خود حرکت متشابه مینماید و سطح آن در مقابل نوک سوزن دستگاه اخذ قرار دارد (گاه به صورت صفحۀ مدوری است از ابونیت). چون صدائی در مقابل دهانۀ دستگاه اخذ تولید گردد صفحۀ فلزی مرتعش میشود و سوزن در روی سطح موم یا ابونیت فرورفتگی هائی تولید مینماید. دستگاه مولد دارای یک حجاب است که در کنار آن سوزنی قرار دارد. چون استوانه یا صفحه را با همان حرکت که در موقع ضبط به آن داده بودیم در مقابل سوزن دستگاه مولد قرار دهیم، سوزن بواسطۀ فرورفتگی ها بعینه همان ارتعاشات را تولید و حجاب مولد صدائی، نظیر صوت اولیه ایجاد مینماید
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در 12000گزی شمال خاوری سرباز و 7000گزی شمال راه مالرو سرباز به زابلی. هوای آن گرم و مالاریائی است. دارای 300 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما وذرت و شغل اهالی زراعت راه آن مالرو است. ساکنین ازطایفه سرباز هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
حمام که آن را گرمابه نیز گویند. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) :
ببانگ ماهی بریان و ریش بزغاله
بحرمت رسن و دلو چاه گرامابان.
بدیع سیفی (از جهانگیری).
، گرمابه بان هم هست که استاد حمامی باشد. (برهان) (آنندراج). از بیت فوق به اندک تکلفی این معنی را نیز میتوان فهمید. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به گرمابه بان شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ دَ)
به گریه انداختن. وادار به گریه کردن: اسخن اﷲ علیه، بگریاند خدای او را. (منتهی الارب). دوست آن است که بگریاند، دشمن آن است که بخنداند. رجوع به گریانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان که در 11000گزی شمال خاوری کنگاور و 2000گزی خاور راه شوسۀ کرمانشاه به همدان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 130 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و آبی و صیفی و مختصر انگور و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
مرکّب از: دریا + بان، پسوند محافظت، حافظ دریا. نگاهبان دریا، در اصطلاح امروزین نیروی دریایی، درجه ای از درجات نظامی بحری. صاحب منصبی در نیرویی دریایی. امیرالبحر دوم. (از لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ)
نام محلی در کنار راه کنگاور و جوکار میان کریم آباد و قلعۀ شیخ در سی هزارگزی کنگاور. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فریازان شود
لغت نامه دهخدا
(فَرْ)
دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان، واقع در یازده هزارگزی باختر شهر تویسرکان و یک هزارگزی جنوب راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه. ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای 1081 تن سکنه. از کرزان رود مشروب میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، قلمستان زیاد، لبنیات، انگور و صیفی است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. دبستان و هشت باب دکان و مسجد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام مرض اسهال است. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
دهی از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 3هزارگزی شمال گرمی و 3هزارگزی به شوسه گرمی با 128 تن سکنه آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج. سکنۀ آن 145 تن. آب آن از چشمه ومحصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
بیونانی نام گلی است لاجوردی و برگهای آن دراز می باشد و گل و شاخ و برگ آن همه تلخ است، و آن را غافت بر وزن آفت نیز گویند، و بجای بای ابجد یای حطی هم آمده است. (برهان) (آنندراج). گیاهی است که بتازی غافث گویند. (ناظم الاطباء). اغافت را گویند و رازی گوید بر سر نبات گلی است که به بنفشه ماند و از آن بزرگتر است و بمزه تلخ بود و در حرف الف گفته است. (ترجمه صیدنه)
لغت نامه دهخدا
جعبه صوت، آلت حبس صوت، دارای شکل مخصوص و تا حدی تکمیل گردیده است، و صدا را بوسیله صفحه مدوری مجدداً تولید می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
گرمابه بان استاد حمامی، گرمابه حمام. توضیح: این بیت را برای هر یک از دو معنی فوق شاهد آورده اند: ببانگ ماهی بریان و ریش بزغاله بحرمت رسن و دلو چاه گرمابان. (بدیع سیفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریاندن
تصویر گریاندن
کسی را بگریه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترایمان
تصویر ترایمان
نام مرض اسهال می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربامان
تصویر تربامان
یونانی تلخه گیا از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابان
تصویر دریابان
صاحب منصب در نیروی دریائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریاندن
تصویر گریاندن
((گِ دَ))
وادار به گریه کردن، به گریه انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریابان
تصویر دریابان
صاحب منصبی در نیروی دریایی، امیرالبحر دوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزیدمان
تصویر گزیدمان
انتخابات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزینمان
تصویر گزینمان
انتخابات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
طناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گریبان
تصویر گریبان
یقه
فرهنگ واژه فارسی سره