جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گزیدمان

گریامان

گریامان
دهی است از بخش زابلی شهرستان سراوان، واقع در 25000گزی شمال باختری زابلی و 2000گزی شمال راه مالرو زابلی به ایرانشهر. هوای آن گرم و دارای 75 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و ذرت، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

یزیدیان

یزیدیان
سلسلۀ شروان شاهیانند به اعتبار اینکه یزید نام یکی از نیاکان آنهاست. (یادداشت مؤلف). گویا مؤسس آن سلسله محمد بن یزید بود... به همین مناسبت خاقانی شروانشاهان را یزیدیان و آل یزید می خواند، چنانکه در مدح جلال الدین اخستان می گوید:
از گهر یزیدیان زاد علی شجاعتی
کز سر ذوالفقار او زاده قضای راستین.
ای ظلم تو مخرب ملک یزیدیان
لاف از علی مزن که یزید دوم تویی.
خاقانی.
علی ولی که به ملک یزیدیان قلمش
همان کند که به دین ذوالفقار نصرت یاب.
خاقانی.
ای چراغ یزیدیان که دلت
چون علی خیبر ستم بشکافت.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

یزیدکان

یزیدکان
دهی است از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی واقع در 23 هزارگزی جنوب باختری خوی با 600 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

ریدمان

ریدمان
ریدن، مدفوع، انجام کاری یا گفتن چیزی از روی ناشی گری که باعث خرابی شود
ریدمان
فرهنگ فارسی معین

ریدمان

ریدمان
ریدن. تغوط.
- ریدمان کردن، در زبان بی ادب عامیانه، شکم راندن. (یادداشت مؤلف).
- ، کاری را خراب و نابسامان کردن
لغت نامه دهخدا