جدول جو
جدول جو

معنی گرگوار - جستجوی لغت در جدول جو

گرگوار(گِ رِ)
گرگوار اول که او را گرگوار بزرگ نیزمیگویند، در 540م. در رم متولد شد و از سال 590 تا 604م. دارای مقام پاپی بود. وی موجد لیترچای و مناسک گرگواری میباشد، نمازی که بیاد فدا شدن خون عیسی در کلیسیا خوانده میشود، گرگوار دوم دررم بسال 669م. متولد شده و از سال 715 تا 731م. مقام پاپی را عهده دار بوده است، گرگوار سوم از سال 731 تا 741م. مقام پاپی را دارا بود، گرگوار چهارم از سال 824 تا 844م. پاپ بود، گرگوار پنجم از سال 996م. تا 999 پاپ بود، گرگوار ششم از 1044 به مقام پاپی رسید و در سال 1046م. کناره گیری کرد ولی من غیرمستقیم تا سال 1048م. عهده دار مقام پاپی بود، گرگوار هفتم در سوانا (تسکان) مابین سال 1015 و 1020 میلادی متولد شد و از 1073 تا سال 1085م. مقام پاپی داشت. او یکی از بزرگترین کشیشان رم بود و بواسطۀ مبارزه ای که علیه امپراطور آلمان هانری چهارم کرد مشهور شد، گرگوارهشتم در سال 1187م. به مقام پاپی رسید، گرگوار نهم در انای در حدود 1145م. متولد شد و از سال 1227 تا سال 1241م. مقام پاپی داشت، گرگوار دهم در سال 1229م. در پایزانس متولد شد واز سال 1271 تا سال 1276م. پاپ بود، گرگوار یازدهم در سال 1331م. در لیموژ متولد شد و از سال 1370 تا سال 1378م. پاپ بود، گرگوار دوازدهم در سال 1327م. در ونیز متولد شد و از سال 1406 تا سال 1415م. پاپ بود، گرگوار سیزدهم در سال 1502م. در بلنی متولد شد و از سال 1572 تا سال 1585م. پاپ بود و تقویم مسیحی را او اصلاح کرد، گرگوار چهاردهم بسال 1535م. در سوما متولد شد و از سال 1590 تا 1591 میلادی پاپ بود، گرگوار پانزدهم در سال 1554 در بلنی متولد شد و از سال 1621 تا سال 1623م. پاپ بود، گرگوار شانزدهم در سال 1765 در بلون متولد شد و از سال 1831 تا 1846م. پاپ بود. او کوشید که تشکیلات کلیسا را با جنبش آزادیخواهی همآهنگ سازد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیرگوار
تصویر دیرگوار
غذایی که دیر هضم شود، دیرهضم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگزار
تصویر برگزار
برگزار کردن، برگزار کردن مثلاً انجام دادن، به جا آوردن، برپا داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرگواز
تصویر خرگواز
چوبی که با آن چهارپایان را می راندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخوار
تصویر پرخوار
کسی که بسیار غذا بخورد، بسیار خوار، شکم پرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرگسار
تصویر گرگسار
گرگ مانند مانند گرگ، برای مثال ز گرگ آن چنان کم گریزد گله / کز آن گرگساران سگ مشغله (نظامی۶ - ۵۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگوار
تصویر ناگوار
نامطبوع، ناخوشایند مثلاً حوادث ناگوار، بدمزه، خوراکی که در معده هضم نشود، امتلا، سوء هاضمه، تخمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردوار
تصویر گردوار
پهلوان وار، به روش پهلوانان مانند پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژگوار
تصویر دژگوار
هر غذایی که گوارا و قابل هضم نباشد، بدگوار، ناگوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراوار
تصویر فراوار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرفتار
تصویر گرفتار
اسیر، دربند، دستگیر شده، دچار، پرمشغله، مبتلا به سختی، رنج و امثال آن ها، کنایه از عاشق، شیفته
گرفتار آمدن: دربند شدن، اسیر شدن، کنایه از دچار شدن، گرفتار شدن
گرفتار ساختن: دچار ساختن، دربند کردن، اسیر کردن، گرفتار کردن
گرفتار شدن: دربند شدن، اسیر شدن، کنایه از دچار شدن
گرفتار کردن: دچار ساختن، دربند کردن، اسیر کردن، برای مثال گر گرفتارم کنی مستوجبم / ور ببخشی عفو بهتر کانتقام (سعدی - ۱۴۷)
گرفتار گشتن: دربند شدن، اسیر شدن، کنایه از دچار شدن، گرفتار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوگوار
تصویر سوگوار
مصیبت دیده، ماتم زده، ماتم دار، عزادار، غمگین، سوگ دار، سوگ زده، سوگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردوار
تصویر مردوار
مانند مردان مانند دلاوران
فرهنگ فارسی عمید
(گِ)
دهی است از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر، واقع در 24000گزی باختر اهرم، کنار راه فرعی ساحل دریا به چغادک. منقطه ای است گرمسیر و مالاریائی. دارای 248 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات و خرما است و جزئی تنباکو دارد. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گِرْدْ)
پاس شب، حفظ. محافظت، تفتیش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَنْگْ)
دزد و غارتگر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
مبلغ دین مسیح در ارمنستان، پسر آناگ قاتل خسرو اشکانی پادشاه ارمنستان که با اردشیر بابکان همدست بود. مرگ او بدین شکل بود که گریوار را بدم یک اسب وحشی بسته آن را درکنار دریای شمالی در جلگه ای موسوم به وادنه آ رها کردند. بدین ترتیب مبلغ جوان پرهیزکار هلاک شد. رجوع به ایران باستان ص 2615 و 2619 و 2622 و گرگوار شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام پهلوانی ترکستانی بتقلید صاحبان فرهنگ و برهان در کاف عربی مرقوم شده و به تحقیق کاف عجمی است. (آنندراج). نام سپاه سالار ارجاسب که اسفندیار او را به کمند گرفت:
یکی ترک بد نام او گرگسار
ز لشکر بیامد بر شهریار.
فردوسی.
یکی ترک بد نام او گرگسار
گذشته برو بر بسی روزگار.
فردوسی.
رجوع شود به مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 349 و 362 و یشتها تألیف پورداود جلد 2 ص 278
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گرگ مانند. (آنندراج) :
ز گرگ آنچنان کم گریزد گله
کز آن گرگ ساران سگ مشغله.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تُ)
غریغوریوس منور. از جمله مبلغین مسیحی است که از سال 294م. در ارمنستان مشغول تبلیغ بود و مردم را به دین عیسوی دعوت میکرد. رجوع به یشتها تألیف پورداود ج 1 ص 176 شود
لغت نامه دهخدا
گاهواره: وقت طفلیم که بودم شیرجو گاهوارم را که جنبانید ک او. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گراوور
تصویر گراوور
فرانسوی رخشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخوار
تصویر برخوار
شریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگوار
تصویر سوگوار
ماتمزده، عزادار مصیبت زده، ماتم زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژاگوار
تصویر ژاگوار
فرانسوی دیله ببر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگدار
تصویر برگدار
دارای برگ برگ دهنده (درخت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگذار
تصویر برگذار
اجرا، انجام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگدار
تصویر درگدار
مهایک مودار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
عظیم وکبیر، فاضل، توانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنگوار
تصویر گنگوار
دزد و غارتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگسار
تصویر گرگسار
مانند گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفتار
تصویر گرفتار
اسیر، مبتلا، دربند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرگبار
تصویر مرگبار
مهلک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناگوار
تصویر ناگوار
نامطبوع، وخیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
محترم، شرافتمند، عالی جناب
فرهنگ واژه فارسی سره