جدول جو
جدول جو

معنی گرپا - جستجوی لغت در جدول جو

گرپا
(گُ)
یونجه و اسپرست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گرپا
شبدر
تصویری از گرپا
تصویر گرپا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرپا
تصویر پرپا
خرخاکی، حشره ای خاکی رنگ و کوچک با پاهای کوتاه که در جاهای نمناک زندگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرپا
تصویر پرپا
ویژگی کبوتری که در پاهای او نیز پر روییده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرما
تصویر گرما
گرمی هوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردا
تصویر گردا
گردان، گردنده، برای مثال بنگر به چشم خاطر و چشم سر / ترکیب خویش و گنبد گردا را (ناصرخسرو - ۱۶۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برپا
تصویر برپا
ایستاده، کسی یا چیزی که روی پای خود قرار گرفته باشد، ورپا، هج، سرپا، برپای، برخاسته، قائم
فرهنگ فارسی عمید
چوبی کلفت یا میله ای آهنی که به صورت عمودی زیر چیزی به خصوص زیر سقف یا زیر پل قرار دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرپا
تصویر کرپا
شبدر، گیاهی خودرو یا کاشتنی با سه برگچۀ گرد که معمولاً به مصرف خوراک دام می رسد، هلندوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیپا
تصویر گیپا
نوعی خوراک که برنج و لپه و گوشت را لای تکه های شکمبۀ گوسفند می پیچند و می پزند، گدک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورپا
تصویر ورپا
ایستاده، کسی یا چیزی که روی پای خود قرار گرفته باشد، برپا، هج، سرپا، قائم، برپای، برخاسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرپا
تصویر سرپا
ایستاده، کسی یا چیزی که روی پای خود قرار گرفته باشد، قائم، هج، برپای، برپا، برخاسته، ورپا
فرهنگ فارسی عمید
(گَ پُ)
دهی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 54000گزی خاور اردکان، کنار راه فرعی پل خان به خانی من. جلگه، معتدل مالاریائی و دارای 137 تن جمعیت است. آب آن از رود کر تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرپا
تصویر سرپا
ایستاده بر پا منتصب
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی ضخیم یا میله ای آهنین که آنرا عمودا در زیر سقف یا جایی دیگر کار گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برپا
تصویر برپا
ایشتاده، روی پا، قائم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرپا
تصویر کرپا
شبدر: (پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا) (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
پیرامون تخت، جای نشستن، یا گرد پا نشستن، مربع نشستن چهار زانو نشستن: هر که سروری ندارد و مخدومی ندارد... نیک بی ادب باشد و اخلاق ناپسندیده دارد چنانکه کافرخطایی گرد پا می نشیند و اخ و تف می کند
فرهنگ لغت هوشیار
گردنده گردان دور زننده: بنگر بچشم خاطر و چشم سر ترکیب خویش و گنبد گردارا. (ناصر خسرو)، چوبی است مخروطی که کودکان بر آن ریسمان پیچند و از دست رها کنند تا در روی زمین بگردد باد بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرما
تصویر گرما
حرارت، مقابل سرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرپا
تصویر خرپا
((خَ))
داربستی از چوب یا آهن به شکل مثلث که زیر سقف، پل و مانند آن قرار می دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرما
تصویر گرما
((گَ))
حرارت، سختی گرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردپا
تصویر گردپا
گردپای، پیرامون تخت، جای نشستن
گردپا نشستن: مربع نشستن، چهار زانو نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرپا
تصویر کرپا
((کَ))
گرپا. کرپه، شبدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برپا
تصویر برپا
((بَ))
ایستاده، سر پا، برقراری، برجای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرما
تصویر گرما
حرارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برپا
تصویر برپا
برقرار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرما
تصویر گرما
Hotness, Warmth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرما
تصویر گرما
chaleur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گرما
تصویر گرما
calor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گرما
تصویر گرما
Hitze, Wärme
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گرما
تصویر گرما
gorąco, ciepło
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گرما
تصویر گرما
жар , тепло
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گرما
تصویر گرما
спека , тепло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گرما
تصویر گرما
calor, calidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی