جدول جو
جدول جو

معنی گردپا

گردپا
گردپای، پیرامون تخت، جای نشستن
گردپا نشستن: مربع نشستن، چهار زانو نشستن
تصویری از گردپا
تصویر گردپا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گردپا

گردپا

گردپا
پیرامون تخت، جای نشستن، یا گرد پا نشستن، مربع نشستن چهار زانو نشستن: هر که سروری ندارد و مخدومی ندارد... نیک بی ادب باشد و اخلاق ناپسندیده دارد چنانکه کافرخطایی گرد پا می نشیند و اخ و تف می کند
فرهنگ لغت هوشیار

گردنا

گردنا
هر چیز گردنده که دور خود بچرخد، سیخ کباب، تکۀ گوشت که آن را به سیخ بکشند و روی آتش بگردانند
گردنا
فرهنگ فارسی عمید

گردنا

گردنا
سیخ (اعم از سیخ چوبی یا آهنی که بدان گوشت را کباب کنند یا نان را از تنور برآورند) : گر دشمنت زترس برآرد چو مرغ پر آخر چو مرغ گردد گردان بگردنا. (مسعود سعد)، کبابی که اول گوشت آنرا در آب جوشانند و سپس ادویه حاره برآن پاشند و بر سیخ کشند و کباب کنند: دلی را کز هوی جستن چو مرغ اندر هوا بینی بحاصل مرغ وار او را باتش (کسائی)، گوشه عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز کوک شود گردانک: شاخ امرود گویی و امرود دسته و گردنای طنبور است. (ابوالفرج رونی)، چوبی مخروطی که کودکان ریسمان را بر آن پیچند و از دست گذارند تا در زمین بچرخ آید، آلتی که از چوب سازند و بدست کودکان دهند تا بوسیله آن راه رفتن آموزند روروک، چوب چرخ چاه که گردد و طناب دلو را بدان پیچند و از آن گشایند: بکره بزبان پارسی گردنا باشد، یا گردنای چرخ. آسمان گردی تدویر، کاسه زانو رضفه: در سر زانو که بندگاه ران است یا ساق یک پاره استخوان است آنرا رضفه گویند و بپارسی گردنای زانو گویند، پیرامون گرداگرد
فرهنگ لغت هوشیار

گردپاش

گردپاش
آنکه گرد و غبار بپاشد، آلتی است مرکب از لوله ای کائوچوکی مجوف با گلوله یا بدون گلوله از نوع کائوچوک که بوسیله آن لوله گرد سم یا مواد دیگر را برای زینت دادن یا جهت لحیم کردن یا دفع آفات گیاهان پخش کند
فرهنگ لغت هوشیار

گردنا

گردنا
سیخ کباب، گوشه عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز گوک شود، چوب چرخ چاه که گرد و طناب دلو را به آن پیچند و از آن گشایند
گردنا
فرهنگ فارسی معین

خردپا

خردپا
نام گلی است:
خجسته را بجز از خردپا ندارد گوش
بنفشه را بجز از گرگ پا ندارد پاس.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

گردپاش

گردپاش
اسبابی که گرد پاشد. اسبابی است که از یک لولۀ کائوچویی مجوف با گلوله یا بدون گلوله از همان نوع و بوسیلۀ آن لوله، گرد یا مواد دیگری را برای زینت کردن یا برای لحیم کردن پخش میکنند. ماشینی که بوسیلۀ آن سموم گردگونه را به مزارع و درختان برای دفع انگلها پاشند
لغت نامه دهخدا