جدول جو
جدول جو

معنی گرم - جستجوی لغت در جدول جو

گرم
مقابل سرد، دارای حرارت مثلاً آب گرم،
به وجود آورندۀ گرما مثلاً پتوی گرم،
کنایه از با محبت و صمیمیت مثلاً سلام گرم،
کنایه از پرهیجان، باشور و نشاط مثلاً مجلس گرم،
کنایه از مطلوب، دلنشین مثلاً صدای گرم،
ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است مثلاً نارنجی رنگی گرم است،
در طب قدیم از مزاج های چهارگانۀ بدن مثلاً طبع گرم،
در حال گرمی مثلاً چای را گرم بنوش
گرم راندن: کنایه از تند راندن، به شتاب راندن، شتافتن، تند رفتن
گرم گرفتن: کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
تصویری از گرم
تصویر گرم
فرهنگ فارسی عمید
گرم
اندوه، غم، دلتنگی
زخم، جراحت
قسمت تحتانی پشت گردن که بین دو شانه قرار دارد
تصویری از گرم
تصویر گرم
فرهنگ فارسی عمید
گرم
واحد اندازه گیری جرم در دستگاه متری، معادل یک هزارم کیلوگرم
تصویری از گرم
تصویر گرم
فرهنگ فارسی عمید
گرم
گرما، دارای حرارت، نقیص سرد غم، اندوه و زحمت، دلگیری پنج گرم تقریباً برابر یک مثقال است، واحد وزن در فرانسه می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
گرم
((گِ رَ))
یک هزارم کیلو
تصویری از گرم
تصویر گرم
فرهنگ فارسی معین
گرم
((گُ))
اندوه، زحمت، غم
تصویری از گرم
تصویر گرم
فرهنگ فارسی معین
گرم
میان دو دوش، گوشت پس گردن نزدیک به مازه
تصویری از گرم
تصویر گرم
فرهنگ فارسی معین
گرم
((گَ))
آن چه دارای گرماست، ضد سرد، با محبت، صمیمی، تندخو، دلنشین، دلچسب
گرم و سرد چشیده: کنایه از آن که تجربه های بسیار کرده و ورزیده شده
تصویری از گرم
تصویر گرم
فرهنگ فارسی معین
گرم
Warm
تصویری از گرم
تصویر گرم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گرم
morno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گرم
warm
دیکشنری فارسی به آلمانی
گرم
ciepły
دیکشنری فارسی به لهستانی
گرم
тёплый
دیکشنری فارسی به روسی
گرم
теплий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گرم
cálido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گرم
chaud
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گرم
caldo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گرم
warm
دیکشنری فارسی به هلندی
گرم
गर्म
دیکشنری فارسی به هندی
گرم
hangat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گرم
따뜻한
دیکشنری فارسی به کره ای
گرم
חַמִּים
دیکشنری فارسی به عبری
گرم
温暖的
دیکشنری فارسی به چینی
گرم
暖かい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گرم
sıcak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گرم
joto
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گرم
อบอุ่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
گرم
উষ্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
گرم
گرم
دیکشنری فارسی به اردو
گرم
دافئٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرما
تصویر گرما
حرارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرمب
تصویر گرمب
صدای برخورد چیزی سنگین به زمین یا به چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرمک
تصویر گرمک
میوه ای زرد رنگ، شیرین و آبدار، از خانوادۀ خربزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرمی
تصویر گرمی
حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
مصغر گرم، یکی از گونه های خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل بزرد میباشد شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولا نرمتر از خربزه ولی بی مزه تر از آنست، باقلای در آب جوشانیده
فرهنگ لغت هوشیار