مقابل سرد، دارای حرارت مثلاً آب گرم، به وجود آورندۀ گرما مثلاً پتوی گرم، کنایه از با محبت و صمیمیت مثلاً سلام گرم، کنایه از پرهیجان، باشور و نشاط مثلاً مجلس گرم، کنایه از مطلوب، دلنشین مثلاً صدای گرم، ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است مثلاً نارنجی رنگی گرم است، در طب قدیم از مزاج های چهارگانۀ بدن مثلاً طبع گرم، در حال گرمی مثلاً چای را گرم بنوش گرم راندن: کنایه از تند راندن، به شتاب راندن، شتافتن، تند رفتن گرم گرفتن: کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردنمقابلِ سرد، دارای حرارت مثلاً آب گرم، به وجود آورندۀ گرما مثلاً پتوی گرم، کنایه از با محبت و صمیمیت مثلاً سلامِ گرم، کنایه از پرهیجان، باشور و نشاط مثلاً مجلس گرم، کنایه از مطلوب، دلنشین مثلاً صدای گرم، ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است مثلاً نارنجی رنگی گرم است، در طب قدیم از مزاج های چهارگانۀ بدن مثلاً طبع گرم، در حال گرمی مثلاً چای را گرم بنوش گرم راندن: کنایه از تند راندن، به شتاب راندن، شتافتن، تند رفتن گرم گرفتن: کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن