جدول جو
جدول جو

معنی گرفتاری - جستجوی لغت در جدول جو

گرفتاری
اسارت، دربند بودن، کنایه از دچار شدن، کنایه از رنج و زحمت و شغل و کار بسیار
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
گرفتاری
(گِ رِ)
مؤاخذه:
هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهد
بی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری.
منوچهری.
، ابتلاء. اسیری. بیچارگی. درماندگی:
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
گرفتاری
مواخذه، اسیری، بیچارگی، درماندگی
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتاری
بیچارگی، درماندگی
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
فرهنگ فارسی معین
گرفتاری
ابتلا، اسارت، حبس، قید، تعب، تنگنا، دردسر، سختی، گیر، مخمصه، اشتغال، مشغولیت، رنج، مصیبت، دلباختگی، دلدادگی، عاشقی
متضاد: آزادی، رهایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گرفتاری
مأزقٌ
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به عربی
گرفتاری
Enmeshment, Entrapment, Spasmodic
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گرفتاری
enchevêtrement, piège, spasmodique
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گرفتاری
mkanganyiko, mtego, msisimko
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گرفتاری
گرفتاری، دستگیری
دیکشنری اردو به فارسی
گرفتاری
پیچیدگی , جال , گرفتاری
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به اردو
گرفتاری
জটিলতা , ফাঁদ , সংকুচিত
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به بنگالی
گرفتاری
ความยุ่งยาก , กับดัก , เกร็ง
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به تایلندی
گرفتاری
纠缠 , 陷阱 , 痉挛的
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به چینی
گرفتاری
karmaşa, tuzak, spazmodik
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گرفتاری
困難 , わな , 痙攣性の
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گرفتاری
סיבוך , מלכודת , התפרצותי
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به عبری
گرفتاری
얽힘 , 함정 , 경련성의
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به کره ای
گرفتاری
kebingungan, jebakan, kejang
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گرفتاری
उलझन , जाल , संकुचनात्मक
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به هندی
گرفتاری
verwarring, valstrik, spasmodisch
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به هلندی
گرفتاری
ingarbugliamento, trappola, spasmodico
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گرفتاری
enredo, atrapamiento, espasmódico
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گرفتاری
заплутаність , пастка , судомний
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گرفتاری
запутанность , ловушка , спазматичный
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به روسی
گرفتاری
plątanie, pułapka, spazmatyczny
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به لهستانی
گرفتاری
Verstrickung, Falle, spasmodisch
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به آلمانی
گرفتاری
emaranhado, armadilha, espasmódico
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرفتار
تصویر گرفتار
اسیر، دربند، دستگیر شده، دچار، پرمشغله، مبتلا به سختی، رنج و امثال آن ها، کنایه از عاشق، شیفته
گرفتار آمدن: دربند شدن، اسیر شدن، کنایه از دچار شدن، گرفتار شدن
گرفتار ساختن: دچار ساختن، دربند کردن، اسیر کردن، گرفتار کردن
گرفتار شدن: دربند شدن، اسیر شدن، کنایه از دچار شدن
گرفتار کردن: دچار ساختن، دربند کردن، اسیر کردن، برای مثال گر گرفتارم کنی مستوجبم / ور ببخشی عفو بهتر کانتقام (سعدی - ۱۴۷)
گرفتار گشتن: دربند شدن، اسیر شدن، کنایه از دچار شدن، گرفتار شدن
فرهنگ فارسی عمید
آنکه تها بگفتار اکتفا کند حراف مقابل کرداری: گویی که از نژاد بزرگانم گفتاری آمدی تو نه کرداری. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفتار
تصویر گرفتار
اسیر، مبتلا، دربند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفتار
تصویر گرفتار
((گِ رِ))
اسیر، مبتلا، عاشق، دلباخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گفتاری
تصویر گفتاری
محاوره ای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرفتار
تصویر گرفتار
Captive, Cornered, Stranded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرفتار
تصویر گرفتار
cativo, encurralado, encalhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی