جدول جو
جدول جو

معنی گرسنیا - جستجوی لغت در جدول جو

گرسنیا
گرسنگی، گرسنه بودن، گرسنیا
تصویری از گرسنیا
تصویر گرسنیا
فرهنگ فارسی عمید
گرسنیا
گرسنگی مقابل تشنیا تشنگی: بیم آن بود که از گرسنیا و تشنیا بمیرد. سهل تستری گوید: عمل باخلاص آن وقت توان کرد که از چهار چیز نترسی: گرسنیا و برهنیا و درویشی و خواری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرانسوی مرگ موش یکی از اجسام مفرد برنگ فود و با جی فلزی شماره اتمی 33 وزن مخصوص 7، 5 خود آن سمی نیست ولی اکسید آن انیدرید ارسنیو که گاهی آنرا ارسنیک سفید گویند بسیار سمی است زرنیخ سفید
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده از گیاهان ازگیل درختچه ای از تیره گل سرخیان که خاردار است و بحالت وحشی در جنگلهای اروپای مرکزی و نواحی معتدل آسیا روییده میشود و غالبا آنرا با درختان دیگر پیوند میزنند ارونیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسنیک
تصویر ارسنیک
آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردانیا
تصویر گردانیا
گردانیه، گوشه ای در دستگاه نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرانیت
تصویر گرانیت
سنگ خارا، خارا، نوعی سنگ سخت، گرانیت
فرهنگ فارسی عمید
مرزیهیدن مرخشگان زبانزد اخترماری (مرخشه نحس) یونانی تازی گشته زغال اخته از گیاهان زغال اخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانیت
تصویر گرانیت
فرانسوی خارا خارا
فرهنگ لغت هوشیار
سیخ (اعم از سیخ چوبی یا آهنی که بدان گوشت را کباب کنند یا نان را از تنور برآورند) : گر دشمنت زترس برآرد چو مرغ پر آخر چو مرغ گردد گردان بگردنا. (مسعود سعد)، کبابی که اول گوشت آنرا در آب جوشانند و سپس ادویه حاره برآن پاشند و بر سیخ کشند و کباب کنند: دلی را کز هوی جستن چو مرغ اندر هوا بینی بحاصل مرغ وار او را باتش (کسائی)، گوشه عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز کوک شود گردانک: شاخ امرود گویی و امرود دسته و گردنای طنبور است. (ابوالفرج رونی)، چوبی مخروطی که کودکان ریسمان را بر آن پیچند و از دست گذارند تا در زمین بچرخ آید، آلتی که از چوب سازند و بدست کودکان دهند تا بوسیله آن راه رفتن آموزند روروک، چوب چرخ چاه که گردد و طناب دلو را بدان پیچند و از آن گشایند: بکره بزبان پارسی گردنا باشد، یا گردنای چرخ. آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
اشتهای طعام، خالی بودن معده، مقابل سیری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردانیا
تصویر گردانیا
نوایی است از موسیقی قدیم و آن آواز دوم از شش آواز قدیم بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسنیک
تصویر ارسنیک
((اَ س ِ))
یکی از اجسام مفرد، به رنگ فولاد و با جلای فلزی، شماره اتمی 33، وزن مخصوص 7/5. خود آن سمی نیست ولی اکسید آن انیدرید ارسینو که گاهی آن را ارسنیک سفید گویند بسیار سمی است، زرنیخ سفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
((گُ رُ نِ))
حالت یا وضعیت گرسنه بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرانیت
تصویر گرانیت
((گِ))
سنگ خارا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرسنیک
تصویر آرسنیک
شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود، زرنیخ سفید، مرگ موش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
گرسنه بودن، گرسنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
Famishment, Hungriness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
भुखमरी , भूख
دیکشنری فارسی به هندی