- گردیده
- عوض
معنی گردیده - جستجوی لغت در جدول جو
- گردیده
- گشته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز پس آمده مراجعت کرده، انتقال یافته (بحالی)، تغییر یافته مغیر، واژگون شده در غلطیده
باز پس آمده، تغییریافته، واژگون شده
ایمان آورده، فریفته شده
چیزی که دور خود می گردد
دور زدن، چرخیدن، گشتن، برای مثال بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان / به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم (سعدی۲ - ۵۱۵) ، تغییر کردن، شدن، برای مثال نگردم از تو تا بی سر «نگردم» / ز تو تا درنگردم بر نگردم (نظامی۲ - ۲۹۷)
بدبو، چیزی که در جایی مانده و فاسد و بدبو شده باشد
کشک پشت درآدمی، بالای کوه
چرخنده، حرکت کننده
دور زدن، گشتن
باور داشته تصدیق کرده، آن کس که بدین و مذهبی ایمان آورده: مومن مقابل ناگرویده غیر مومن کافر: همه خلق گرویده و ناگرویده از روی آفریدن و روزی دادن، جمع گرویدگان: آفرین بر گرویدگان و صفت ایمان ایشان
غبار آلوده: گفتند رسول الله اشعث و اغبر رسول علیه السلام چنین کالیده مو و گرد زده میاید
گریسته اشک ریخته
بدبو متعفن، فاسد تباه شده
((گَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
گشتن، شدن، چرخیدن، تغییر یافتن، تحول یافتن، حرکت کردن، راه پیمودن، متوجه بودن، روی آوردن، مقابله کردن، نبرد کردن
Rotten
verfault
zgniły
гнилой
гнилий
podrido
pourri
marcio
सड़ा हुआ