- گردی
- دایره
معنی گردی - جستجوی لغت در جدول جو
- گردی
- منسوب به گرد و غبار دارای گرد و غبار، سخت لطیف و نازک (پارچه)، گونه ای شویدی (شبتی) که دارای برگهای ظریفتر و ساقه های باریکتر است و شاخ و برگ آن شبیه سرخس میباشد و ارتفاعش نسبه زیاد میشود و مانند شویدی جزو گیاهان زمینی است و در گلدان کشت و نگهداری میشود و آنرا در سالنها و راهرو ها قرار میدهند. اصل آن از افریقای جنوبی است شویدی سرخسی. گرد بودن استدارت تدویر: زیراک کرانه آن شعاع که بر ماه همی افتد از آفتاب دایره ایست از بهر گردی ماه. دلاوری دلیری پهلوانی شجاعت: ندیدم سواران گردنکشان بگردی و مردانگی زین نشان
- گردی
- گرد بودن
- گردی
- دلیری، پهلوانی
- گردی
- Roundness
- گردی
- (PT) redondez
- گردی
- (DE) Rundheit
- گردی
- (PL) okrągłość
- گردی
- круглость
- گردی
- округлість
- گردی
- (ES) redondez
- گردی
- (FR) rondeur
- گردی
- (IT) rotondità
- گردی
- (NL) rondheid
- گردی
- गोलाई
- گردی
- (ID) kebulatan
- گردی
- עגוליות
- گردی
- (TR) yuvarlaklık
- گردی
- (SW) umbo
- گردی
- ความกลม
- گردی
- গোলাকার
- گردی
- گولائی
- گردی
- دائرةٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکایی
اکلیله
تفرج، جریان
پارسی تازی گشته درد لرد