جدول جو
جدول جو

معنی گردندگی - جستجوی لغت در جدول جو

گردندگی
(گَ دَ دَ / دِ)
تغییر. تحول:
بتری گراینده شد گوهرش
که گردندگی دور بود از برش.
نظامی.
درست آن شد که این گردش بکاری است
در این گردندگی هم اختیاری است.
نظامی.
و رجوع به گردیدن و گردنده شود
لغت نامه دهخدا
گردندگی
گردنده بودن تحرک، تغیر تحول
تصویری از گردندگی
تصویر گردندگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرمندگی
تصویر شرمندگی
خجلت، شرمساری، شرمنده شدن، شرمنده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردنکشی
تصویر گردنکشی
نافرمانی، یاغی گری، برای مثال چو با سفله گویی به لطف و خوشی / فزون گرددش کبر و گردنکشی (سعدی - ۱۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
گندیده بودن، تعفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خربندگی
تصویر خربندگی
شغل و عمل خربنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گویندگی
تصویر گویندگی
شغل و عمل گوینده، گوینده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخندگی
تصویر فرخندگی
میمنت، سعادت، خجستگی
فرهنگ فارسی عمید
(گِ رَ وَ دَ / دِ)
عمل گرویدن. ایمان. اعتقاد
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ دَ / دِ)
عمل گندیدن. اثر گندیدن. رجوع به گندیدن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دی دَ / دِ)
عمل گردیده. رجوع به گردیدن و گردیده شود
لغت نامه دهخدا
(گَ زَ دَ / دِ)
گردآلوده شدن. دچار گرد گردیدن. مبتلا گردیدن انگور و یا میوۀ دیگر به گرده. رجوع به گرده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرویدگی
تصویر گرویدگی
عمل گرویده ایمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
چگونگی و حالت لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسلندگی
تصویر گسلندگی
عمل گسلنده: اما گسلندگی از ترس بود که با خشکی نیک بیامیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجندگی
تصویر گنجندگی
گنجنده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
عفونت، تعفن
فرهنگ لغت هوشیار
سخنگویی نطق، خوانندگی (آواز) قوالی: مثل حافظ احمد قزوینی که در گویندگی طاق و در پیچش آواز و نمک خوانندگی شهره آفاق بود
فرهنگ لغت هوشیار
آلودگی بگرد و غبار مغبری، برنگ خاک بودن: گردناکی و سپیدی آمیخته بزردی یا گندم گونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردیدنی
تصویر گردیدنی
لایق گردیدن مناسب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
شجاعت دلاوری، سرکشی طغیان عصیان، سرافرازی شهرت، تکبر غرور خودستایی: جز از کهتری نیست آیین من مباد آز و گردنکشی دین من
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخندگی
تصویر فرخندگی
خجستگی مبارکی میمنت خوش اقبالی یمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمندگی
تصویر شرمندگی
خجلت شرمنده بودن شرمساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسندگی
تصویر پرسندگی
حالت و چگونگی پرسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزندگی
تصویر ارزندگی
عمل ارزیدن ارزنده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندندگی
تصویر گندندگی
گندنده بودن عمل گندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گروندگی
تصویر گروندگی
عمل گرونده مومنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردیدگی
تصویر گردیدگی
گردیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خربندگی
تصویر خربندگی
((خَ بَ دِ))
نگهبانی از خر، کرایه دادن خر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویندگی
تصویر گویندگی
((یَ دِ))
سخن گویی، نطق، خوانندگی (آواز)، قوالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
((گَ دِ))
تعفن، عفونت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکدندگی
تصویر یکدندگی
لجبازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرخندگی
تصویر فرخندگی
میمنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردانندگی
تصویر گردانندگی
مدیریت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
Effervescence, Liveliness, Peppiness, Perkiness, Spiritedness, Vivaciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی