فرخندگی فرخندگی یمن. میمنت. فرخی. مبارکی. خجستگی. (یادداشت به خط مؤلف). خجستگی و میمونی. (آنندراج) : بزرگی و شاهی و فرخندگی توانایی و فر و زیبندگی. دقیقی. به فرخندگی شاه فیروزبخت یکی روز برشد به فیروزه تخت. نظامی لغت نامه دهخدا
چرخندگی چرخندگی حرکت دورانی. دوران. گردش دوری. عمل چرخیدن و حرکت دورانی کردن. گردندگی. رجوع به چرخ و چرخنده شود لغت نامه دهخدا