جدول جو
جدول جو

معنی گردروبی - جستجوی لغت در جدول جو

گردروبی
روفتن گرد و خاک، غبارروبی
تصویری از گردروبی
تصویر گردروبی
فرهنگ فارسی عمید
گردروبی
گرد روفتن جاروب کردن
تصویری از گردروبی
تصویر گردروبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردروب
تصویر گردروب
گردروبنده، آنکه گرد و خاک را از جایی بروبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردروب
تصویر گردروب
آنکه گرد و خاک را بروبد، جاروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
جمع آوری، تالیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
عمل گرد آوردن، جمع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردرویی
تصویر زردرویی
زردی رنگ چهره، کنایه از شرمندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
گرد آوردن جمع
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چهره اش گرد است: مردمانش (مردمان خمدان مستقر فغفور چین) گردروی اندو پهن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زردرویی
تصویر زردرویی
شرمندگی، خجالت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
((~. وَ))
جمع آوری، گرد آوردن
فرهنگ فارسی معین