جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زردرویی

زردرویی

زردرویی
زردروئی. زردی صورت و پریدگی رنگ آن. (فرهنگ فارسی معین) :
زردرویی زر از قرین بد است
ورنه سرخ است تا قرین خود است.
سنائی.
شمع زرد است از نهیب سر منم هم زرد لیک
زردرویی نز نهیب سر نشان آورده ام.
خاقانی.
، خجالت. انفعال. (آنندراج). خجالت. شرمندگی. (ناظم الاطباء). شرمندگی. خجالت. انفعال. (فرهنگ فارسی معین). شرمساری. خجلت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
شراب از پی سرخ رویی خورند
وز او عاقبت زردرویی برند.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

زرد رویی

زرد رویی
زردی صورت و پریدگی رنگ از آن، شرمندگی خجالت انفعال
زرد رویی
فرهنگ لغت هوشیار

تندرویی

تندرویی
بداخمی، اَخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، سَخت رویی، تَجَهُّم، عَبَس، تُرش رویی، عُبوس
تندرویی
فرهنگ فارسی عمید