ده کوچکی است جزء دهستان اشکوربالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در50هزارگزی جنوب رودسر و 14هزارگزی خاوری پل. دارای 41 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است جزء دهستان اشکوربالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در50هزارگزی جنوب رودسر و 14هزارگزی خاوری پل. دارای 41 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مقابل سرد، دارای حرارت مثلاً آب گرم، به وجود آورندۀ گرما مثلاً پتوی گرم، کنایه از با محبت و صمیمیت مثلاً سلام گرم، کنایه از پرهیجان، باشور و نشاط مثلاً مجلس گرم، کنایه از مطلوب، دلنشین مثلاً صدای گرم، ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است مثلاً نارنجی رنگی گرم است، در طب قدیم از مزاج های چهارگانۀ بدن مثلاً طبع گرم، در حال گرمی مثلاً چای را گرم بنوش گرم راندن: کنایه از تند راندن، به شتاب راندن، شتافتن، تند رفتن گرم گرفتن: کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
مقابلِ سرد، دارای حرارت مثلاً آب گرم، به وجود آورندۀ گرما مثلاً پتوی گرم، کنایه از با محبت و صمیمیت مثلاً سلامِ گرم، کنایه از پرهیجان، باشور و نشاط مثلاً مجلس گرم، کنایه از مطلوب، دلنشین مثلاً صدای گرم، ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است مثلاً نارنجی رنگی گرم است، در طب قدیم از مزاج های چهارگانۀ بدن مثلاً طبع گرم، در حال گرمی مثلاً چای را گرم بنوش گرم راندن: کنایه از تند راندن، به شتاب راندن، شتافتن، تند رفتن گرم گرفتن: کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
ده کوچکی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل، واقع در 15000گزی شمال خاوری سکوهه و 8000هزارگزی خاور شوسۀ زاهدان به زابل. سکنۀ آن 5 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل، واقع در 15000گزی شمال خاوری سکوهه و 8000هزارگزی خاور شوسۀ زاهدان به زابل. سکنۀ آن 5 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
برادر اعیانی اسفندیار است و او بدگویی اسفندیار را پیش گشتاسب کرد و گشتاسب اسفندیار را بند فرمود. (برهان) (آنندراج) ، نام یکی از قهرمانان تورانی. (ولف) : به هرجا که بودم برزم و ببزم پر از درد و نفرین بدی بر گرزم. فردوسی (از جهانگیری). بفرمایمش نیز رفتن به رزم سپه را سپارم به فرخ گرزم. فردوسی. یکی پهلوان بود نامش گرزم ز توران سپه پیشش آمد به رزم. فردوسی
برادر اعیانی اسفندیار است و او بدگویی اسفندیار را پیش گشتاسب کرد و گشتاسب اسفندیار را بند فرمود. (برهان) (آنندراج) ، نام یکی از قهرمانان تورانی. (ولف) : به هرجا که بودم برزم و ببزم پر از درد و نفرین بدی بر گرزم. فردوسی (از جهانگیری). بفرمایمش نیز رفتن به رزم سپه را سپارم به فرخ گرزم. فردوسی. یکی پهلوان بود نامش گرزم ز توران سپه پیشش آمد به رزم. فردوسی
لاف و گزاف. سخنی که از حد و اندازۀ گوینده متجاوز باشد. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). لاطایل. مؤلف جهانگیری گثرم با ثای مثلثه آورده است. رجوع به گثرم شود
لاف و گزاف. سخنی که از حد و اندازۀ گوینده متجاوز باشد. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). لاطایل. مؤلف جهانگیری گثرم با ثای مثلثه آورده است. رجوع به گثرم شود
ویلهلم. نویسندۀ آلمانی که در هانو به دنیا آمده است. (1786- 1859م.). مصنف حکایات ملی آلمان است. درین کار برادرش ژاکب (یعقوب) (1785- 1863م.) با وی همکاری کرده است. او موجد فقه اللغۀ زبان آلمانی است و فرهنگی آلمانی را شروع کرد که بعد از او هم ادامه یافته است فریدریش ملشیور بارن فن. عالم ادبیات و ناقد آلمانی متولد در راتیسبون دوست مادام دپینه. مکاتبات ادیبانه ای که از او باقیمانده بسیار سودمند است (1723- 1807م.)
ویلهلم. نویسندۀ آلمانی که در هانو به دنیا آمده است. (1786- 1859م.). مصنف حکایات ملی آلمان است. درین کار برادرش ژاکب (یعقوب) (1785- 1863م.) با وی همکاری کرده است. او موجد فقه اللغۀ زبان آلمانی است و فرهنگی آلمانی را شروع کرد که بعد از او هم ادامه یافته است فریدریش ملشیور بارن فُن. عالم ادبیات و ناقد آلمانی متولد در راتیسبون دوست مادام دپینه. مکاتبات ادیبانه ای که از او باقیمانده بسیار سودمند است (1723- 1807م.)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم، واقع در 28000گزی جنوب باختری بم و 12000گزی جنوب شوسۀ بم به کرمان. هوای آن معتدل و دارای 239 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم، واقع در 28000گزی جنوب باختری بم و 12000گزی جنوب شوسۀ بم به کرمان. هوای آن معتدل و دارای 239 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
در فرهنگ شعوری ج 2 ص 321 این کلمه به معنی زردچوبه که آن را زرده چاو نیز میگویند آمده و با حرف گاف مضموم ضبط داده شده ولی صحیح آن کرکم است. رجوع به کرکم شود
در فرهنگ شعوری ج 2 ص 321 این کلمه به معنی زردچوبه که آن را زرده چاو نیز میگویند آمده و با حرف گاف مضموم ضبط داده شده ولی صحیح آن کرکم است. رجوع به کرکم شود
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت، واقع در 6 هزارگزی رشت، کنار شوسۀ رشت به بندر انزلی. هوای آن معتدل و مرطوب است. دارای 505 تن سکنه است. آب آنجا از نهر خمام رود از سفیدرودتأمین میشود. محصول آن برنج و ابریشم و صیفی و شغل اهالی زراعت است و دارای 6 باب قهوه خانه و دکان کنار راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت، واقع در 6 هزارگزی رشت، کنار شوسۀ رشت به بندر انزلی. هوای آن معتدل و مرطوب است. دارای 505 تن سکنه است. آب آنجا از نهر خمام رود از سفیدرودتأمین میشود. محصول آن برنج و ابریشم و صیفی و شغل اهالی زراعت است و دارای 6 باب قهوه خانه و دکان کنار راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
آنکه بیان سخن نتواند برای آهنی (ظ: آفتی) که در زبان یا دندان دارد. (منتهی الارب). و مؤلف تاج العروس گوید: الارتم الذی لایفصح الکلام و لایفهمه کأنه کسر أنفه، قد جاء ذکره فی الحدیث و یروی بالمثلثه ایضاً
آنکه بیان سخن نتواند برای آهنی (ظ: آفتی) که در زبان یا دندان دارد. (منتهی الارب). و مؤلف تاج العروس گوید: الارتم الذی لایفصح الکلام و لایفهمه کأنه کسر أنفه، قد جاء ذکره فی الحدیث و یروی بالمثلثه ایضاً
ارتتام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). بسته شدن رشته ای بر انگشت جهت یادداشت. (ناظم الاطباء). بسته شدن رتیمه، و رتیمه رشته ای باشد که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. (آنندراج). رتیمه بر انگشت بستن. (از اقرب الموارد). رتمه بستن مرد بر انگشت خود. (از المنجد)
ارتتام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). بسته شدن رشته ای بر انگشت جهت یادداشت. (ناظم الاطباء). بسته شدن رتیمه، و رتیمه رشته ای باشد که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. (آنندراج). رتیمه بر انگشت بستن. (از اقرب الموارد). رَتْمه بستن مرد بر انگشت خود. (از المنجد)
زغال سوده ای که در پارچه بندند و بر کاغذی سوزن زده طراحی کرده مالند تا از آن طرح و نقش بجای دیگر نشیند و آن کاغذ سوزن را نیز گویند خاکه نقاشان طرح بیرنگ، آفتی که بانگور میرسد بطوری که دانه هایش بگرد آلوده میشود و سیاه میگردد (خراسان و گلپایگان)، سلولهای جنسی نر گیاهان که اکثر کروی شکلند و در داخل سیتوپلاسم آنها دو هسته دیده میشود یکی درشت تر بنام هسته روینده دیگری کوچکتر بنام هسته مولد. دانه گرده معمولا دارای دو غشا است، تنبان پهلوانان
زغال سوده ای که در پارچه بندند و بر کاغذی سوزن زده طراحی کرده مالند تا از آن طرح و نقش بجای دیگر نشیند و آن کاغذ سوزن را نیز گویند خاکه نقاشان طرح بیرنگ، آفتی که بانگور میرسد بطوری که دانه هایش بگرد آلوده میشود و سیاه میگردد (خراسان و گلپایگان)، سلولهای جنسی نر گیاهان که اکثر کروی شکلند و در داخل سیتوپلاسم آنها دو هسته دیده میشود یکی درشت تر بنام هسته روینده دیگری کوچکتر بنام هسته مولد. دانه گرده معمولا دارای دو غشا است، تنبان پهلوانان