الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، تنک بیز، غرویزن، منخل، چاولی، موبیز، پریز، غربیل، پرویز، تنگ بیز، غربال، پریزن، پرویزن، آردبیز
اَلَک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گَردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، تُنُک بیز، غَرویزَن، مُنخُل، چاولی، موبیز، پَریز، غَربیل، پَرویز، تُنُگ بیز، غَربال، پَریزَن، پَرویزَن، آردبیز
ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن عنوانی احترام آمیز در خطاب به آقایان قربانی جعبه ای که کمان را درآن می گذاشتند، کماندان قربان کردن: ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانندِ گاو، گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن عنوانی احترام آمیز در خطاب به آقایان قربانی جعبه ای که کمان را درآن می گذاشتند، کماندان قربان کردن: ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانندِ گاو، گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
تپیدن تپش، ریمناکی زخم، جدایی انداختن، بد دل شدن، ترسیدن، شتاب کردن، رفتن، خوابانیدن، ماندگاری زدن (مطلق)، زدن قلب تپیدن دل، تپش دل جنبش شریان، دردیست که در آن جستن رگهای جهنده بیشتر شود. یا ضربان قلب. تپیدن دل زدن قلب
تپیدن تپش، ریمناکی زخم، جدایی انداختن، بد دل شدن، ترسیدن، شتاب کردن، رفتن، خوابانیدن، ماندگاری زدن (مطلق)، زدن قلب تپیدن دل، تپش دل جنبش شریان، دردیست که در آن جستن رگهای جهنده بیشتر شود. یا ضربان قلب. تپیدن دل زدن قلب