جدول جو
جدول جو

معنی گربال - جستجوی لغت در جدول جو

گربال
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، تنک بیز، غرویزن، منخل، چاولی، موبیز، پریز، غربیل، پرویز، تنگ بیز، غربال، پریزن، پرویزن، آردبیز
تصویری از گربال
تصویر گربال
فرهنگ فارسی عمید
گربال
غربال
تصویری از گربال
تصویر گربال
فرهنگ لغت هوشیار
گربال
((گَ))
غربال
تصویری از گربال
تصویر گربال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سربال
تصویر سربال
پیراهن جامه پوشش پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فربال
تصویر فربال
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، بربار، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربال
تصویر غربال
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، پریزن، آردبیز، چاولی، تنک بیز، پریز، غربیل، منخل، غرویزن، گربال، پرویز، موبیز، تنگ بیز، پرویزن
غربال کردن: جدا کردن اشیای ریز و درشت یک جسم با ریختن آن در غربال و تکان دادن، کنایه از کنار گذاشتن و جدا کردن افرادی از یک مجموعه
فرهنگ فارسی عمید
نشانه که از دور پیدا باشد، خرسنگ بلند، بلند هر چه بلند یا بر بلندی باشد، کازکه (صومعه ترسایان را گویند که بر سرکوه سازند) مناره بلند ساخته بر کوه، هر بنای مرتفع، دیوار بلند، صومعه (ترسایان)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته گربال گربال پرویزن سخن چین مرد گربال آلتی است دارای سطحی مشبک که از روده یا مفتول بافند و دیواره ای مدور از تخته دارد و بدان آرد و اشیای دیگر بیزند، جمع غرابیل. یا غربال آبگون. فلک. یا آب به غربال پیمودن، کاری بیهوده کردن، یا آب با (در) غربال بیختن، (پیمودن) کاری عبث کردن امری بیهوده انجام دادن، یا غربالش کن. در جواب کسی گویند که پس از گفتن چیزی از شخصی گوید: کم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربال
تصویر کربال
کمان پنبه زنی، الک موبیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرباک
تصویر گرباک
طبق پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرباس
تصویر گرباس
بیل گونه ای که زمین را با آن زیر و رو کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرشال
تصویر گرشال
جانوریست که از پیوند گرگ و شغال حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تخته ایست از هفت جوش که چون زمانی از ساعت بگذرد و گری که پنگان است در آب نشیند چوبی بر آن تخته هفت جوش زنند تا صدایی کند مردم دانند که چه مدت از روز یا شب گذشته و این امر هنوز در هندوستان معمول است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربال
تصویر سربال
((س))
پیراهن، قمیص، پوشاک، جامه، جمع سرابیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طربال
تصویر طربال
((طِ))
مناره بلند ساخته بر کوه، هر بنای مرتفع، صومعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غربال
تصویر غربال
((غَ یا غِ))
گربال، وسیله ای مشبک یا سوراخ سوراخ برای جدا کردن اجزای ریز و درشت یک جسم، الک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرباک
تصویر گرباک
((گُ))
طبق پهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرباس
تصویر گرباس
((گَ))
بیل گونه ای که زمین را با آن زیر و رو کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرشال
تصویر گرشال
((گُ))
گرگ + شغال، جانوری است که از پیوند گرگ و شغل حاصل شود
فرهنگ فارسی معین
تخته ای فلزی که به جای ساعت به کار می رفته و وقتی پیمانه در آب فرو می رفته با میله ای به آن می نواخته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سربال
تصویر سربال
پیراهن، جامه، پوشاک
فرهنگ فارسی عمید