جدول جو
جدول جو

معنی گذرش - جستجوی لغت در جدول جو

گذرش
(گُ ذَ رِ)
آه و ناله و فریاد و شکایت. (ناظم الاطباء). همین کلمه در برهان قاطع بصورت ’گزرش’ آمده و ظاهراً هر دو مصحف ’گرزش’ مخفف گزارش است. رجوع به برهان قاطع چ معین ’گرزش’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
اسم مصدر از گرفتن. گیرندگی، تسخیر و گرفتگی و قبض، زدن با نیزه و طعنه، سرزنش و ملامت، جرم و گناه، عیب و تقصیر. (ناظم الاطباء). اما این معانی در جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(گُ ذَ)
گذرنده: ما ریگ ته جوئیم شما آب گذرا، موقت. زودگذر. بی اعتبار
لغت نامه دهخدا
(گُ ذَ)
عابر. ابن سبیل. رونده: آورده اند که در آبگیری از راه دور و از گذریان و تعرض ایشان مصون، سه ماهی بودند. (کلیله و دمنه) ، نغل، کنده ای بود فراخ از بهر چارپایان و گذریان در آنجا مأوی ̍ گیرند و به تازی کهف خوانند. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(گُ رِ)
گذشتن، ترک دادن، گذرانیدن. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گذارش
تصویر گذارش
ترک دادن، گذرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
عمل گرفتن گیرندگی، قبض تصرف، نیزه زنی طعن، سرزنش ملامت، جرم گناه، تقصیر عیب
فرهنگ لغت هوشیار
عابر گذرنده، جمع گذریان: آورده اند که در آبگیری از راه دور و از گذریان و از تعرض ایشان مصون سه ماهی بودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
موقت، زود گذر، بی اعتبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
((گُ ذَ))
گذرنده، زودگذر، موقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گذارش
تصویر گذارش
((گُ رِ))
عبور، گذشتن، عبور دادن، گذرانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیرش
تصویر گیرش
جذب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
آنی، موقتی، موقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
عابرةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
Fleeting, Passing, Transiently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
fugace, passager, de manière transitoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
عارضی , گزرتا ہوا , عارضی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
ক্ষণস্থায়ী , অস্থায়ী , ক্ষণস্থায়ীভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
束の間の , 一時的な , 一時的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
ชั่วคราว , ชั่วคราว , ชั่วคราว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
ya muda mfupi, wa kupita, kwa muda mfupi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
geçici, geçici olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
sekejap, sementara, secara sementara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
转瞬即逝的 , 短暂的 , 短暂地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
חולף , חוֹלֵף , באופן חולף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
덧없는 , 지나가는 , 일시적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
क्षणिक , अस्थायी रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
vluchtig, voorbijgaand, tijdelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
fugaz, pasajero, de manera transitoria
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
швидкоплинний , минущий , тимчасово
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
мимолётный , мимолетный , временно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
przelotny, przejściowy, tymczasowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
flüchtig, vorübergehend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
passageiro, transitoriamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گذرا
تصویر گذرا
fugace, passeggero, transitoriamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی