جدول جو
جدول جو

معنی گدر - جستجوی لغت در جدول جو

گدر
(گِ / گَدَ)
سلاح جنگ. (برهان) (آنندراج) :
درآمد مرتب سراپا گدر
به جنگ آوران گشته خونش هدر.
میرنظمی (از شعوری ج 2 ص 296).
رجوع به گدرک شود
لغت نامه دهخدا
گدر
سلاح جنگ
تصویری از گدر
تصویر گدر
فرهنگ لغت هوشیار
گدر
((گَ دَ یا دِ))
سلاح جنگ
تصویری از گدر
تصویر گدر
فرهنگ فارسی معین
گدر
موقع هنگام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدر
تصویر بدر
ماه شب چهاردهم از تقویم قمری، نیمۀ روشن ماه، چتر سیمابی، ماه تمام، چتر سیمین، گردماه
کیسه ای که در آن ده هزار درهم می گذاشتند، کیسۀ زر، همیان، بدره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ددر
تصویر ددر
کوچه و بازار، خارج از خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدر
تصویر مدر
کلوخ، گل، برای مثال بر سر دیوار هر کاو تشنه تر / زودتر برمی کند خشت و مدر (مولوی - ۲۳۷)، ده، روستا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دگر
تصویر دگر
دیگر، جز، غیر، بیگانه، شخصی یا چیزی غیر از آنکه یا آنچه قبلاً دیده یا گفته شده، مثل کس دیگر، روز دیگر، سال دیگر، باز و مجدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدر
تصویر جدر
جذر، شتر مادۀ چهارساله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدر
تصویر هدر
باطل، ضایع و بربادرفته
هدر دادن: از بین بردن، ضایع کردن
هدر رفتن: از بین رفتن، ضایع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدر
تصویر کدر
تیره شدن، تیرگی، تاریکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گور
تصویر گور
جایی که مرده را دفن کنند، قبر، برای مثال نبشته ست بر گور بهرام گور / که دست کرم به ز بازوی زور (سعدی - ۱۰۸)
صحرا، بیابان
پستانداری وحشی شبیه خر با رنگ زرد و خط های سیاه که در افریقا پیدا میشود و دسته دسته حرکت می کنند، گور اسب، گورخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خدر
تصویر خدر
سستی اندام، در پزشکی به خواب رفتن عضوی از بدن
ویژگی عضوی از بدن که دچار خواب رفتگی یا سستی شده باشد، بی حس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردر
تصویر گردر
کردر، دره، زمین پشته پشته، بیابان
فرهنگ فارسی عمید
(گِ رُ)
اسم قدیم بلوچستان است. (ایران باستان ص 2118 و 2508)
لغت نامه دهخدا
(گِ رُ)
در یونانی گدروزیا، نامی که یونانیان به بلوچستان میداده اند. رجوع به ایران باستان ص 1858، 1861، 1863، 1866، 1867، 1879، 1890، 1967 و 1973 شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رُ)
گدروزی. با بلوچستان کنونی تطبیق میکنند. (ایران باستان ص 1683 و 1870)
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
سلاح جنگ. مؤلف آنندراج آرد: در جهانگیری بمعنی سلاح است. (برهان) (جهانگیری). گدر. فرخی گفته:
روز و شب در بر تو گدرک بالنده چو سرو
سال و مه بر کف تو بادۀ تابنده چو زنگ.
رشیدی نیز بدو اقتفا و بدین شاهد واحد اکتفا نموده، تفکر در معنی بیت نکرده اند. اولاً در دعای پادشاه و شریطۀ قصیده مدیحه نگویند که شب و روز گدرک که سلاح جنگ است در بر داشته باشد چه شب و روز سلاح در بر داشتن علامت خوف و مشغولی به جنگ اعداست این نفرین است نه دعا، دیگر به معنی گدرک چگونه سرو می بالد و نمو میکند، دیوان حکیم فرخی حاضر است و قصیده در مدح ممدوح او محمود غزنوی است و در اختتام و دعا گوید:
تا گریزنده بود سال و مه، از شیر، گوزن
تا جدایی طلبد روز و شب، از باز، کلنگ
روز و شب در بر تو کودک بالنده چو سرو
سال و مه بر کف تو بادۀ تابنده چو زنگ.
به معنی پرتو نیرین است مرقوم شده و معلوم شد کودک را گدرک خوانده و در بر را لباس فهمیده و سلاح معنی کرده و شعر بی معنی شده و بر برخی از مقتفیان او مشتبه مانده اسلحه دانند. (آنندراج). در دیوان فرخی چ عبدالرسولی ص 208 شعر فوق بدین صورت آمده:
روز و شب در بر تو دلبر بالنده چو سرو
سال و مه در کف تو بادۀتابنده چو زنگ.
و درآن نه کودک آمده نه گدرک
لغت نامه دهخدا
تصویری از حدر
تصویر حدر
فربه و ستبطر شدن، درشت و گرد اندام گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدر
تصویر صدر
بالای مجلس، مقدم، پیشوا
فرهنگ لغت هوشیار
فرو هشتن موی را دریا زد گی، سراسیمگی هاژ (متحیر)، سرگردان، دریا از لاتینی به فارسی و تازی راه یافته آنندراج و فرهنگ لاروس آن را با درخت کنار در پارسی برابر می دانند. معین این برابری را درست ندانسته و تنها سدری را که در شستشوی به کار می برند کوبیده برگ کنار دانسته برابر پارسی سدر: ارز ریته درختی است از تیره مخروطیان که شباهت زیادی با کاج دارد از کاج بسیار تنومند تر و بلند تر است و تا بیش از 3000 سال عمر میکند. شاخه های درخت سدر کشیده و دور از یکدیگر است برگش مانند برگ کاج سوزنی و میوه اش هم شبیه به کاج است. چوب این درخت سفید ضخیم و محکم است و در برخی گونه ها چوب کمی سرخرنگ هم میشود. در چوب درخت سدر مقادیر زیادی صمغ وجود دارد که عطر مخصوص بدان میدهد و مقدار کثیری از این صمغ از تنه درخت هر ساله استخراج میشود و تحت نام) من (در تداوی به کار میرود سدر دارای گونه های مختلف است و مشهورترین از همه سدر لبنان است که بلندیش تا 40 متر نیز میرسد ارز درخت سلیمان. توضیح: این درخت را با کنار نباید اشتباه کرد، کوبیده برگ درخت کنار است که در استحمام و شست و شو بکار میرود اشنان ید منار
فرهنگ لغت هوشیار
سست گردیدن عضو و بخواب رفتن آن، بی حسی پرده، چادر پرده، چادر بی حس بی حس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چدر
تصویر چدر
گزیر، علاج، چاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدر
تصویر جدر
دیوار دیوار، جمع جدران، جمع جدار دیوارها، جمع جدار دیوارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدر
تصویر زدر
بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدر
تصویر آدر
آذر، آتش رگ زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگر
تصویر دگر
مخفف دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ددر
تصویر ددر
کوچه و بازار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدر
تصویر پدر
آب، بابا، والد، باب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدر
تصویر بدر
کامل وتمام گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گور
تصویر گور
قبر، مدفن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذر
تصویر گذر
عبور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرد
تصویر گرد
حلقوی، دور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیر
تصویر گیر
مانع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدر
تصویر قدر
اندازه، ارج، گونه
فرهنگ واژه فارسی سره