- گدارو
- گدامنش، بسیار پر رو و سمج در گدایی،
برای مثال گر گدا گشتم گدارو کی شوم/ ور لباسم کهنه گردد من نوم (مولوی - ۷۰۹)
معنی گدارو - جستجوی لغت در جدول جو
- گدارو
- گدامنش گداصفت: گر گدا گشتم گدارو کی شوم ک ور لباسم کهنه گردد من نوم. (مثنوی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گدار: اسکاف گه بروی گداروی پیر خنگ بی سنگ غرزنی که سرت باد زیر سنگ (سوزنی)
تخته هایی که بام خانه را بدانها پوشانند، بالا خانه تابستانی فروار فرواره
هر چه با آن دردی را درمان کنند، دوا، جهت قطع بیماری بکار میرود
آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی، آنچه با آن دردی را درمان کنند، دوا، دانه ها و گردهای خوش بو و خوش طعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاه ها و درختان می گیرند و برای خوش طعم ساختن غذاها به کار می برند
داروی بیهوشی: دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند
داروی بیهوشی: دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند
گودی ته دره، عبور و گذرگاه
آن چه پزشک برای درمان بیمار تجویز می کند، درمان
((گُ))
فرهنگ فارسی معین
معبر و گذرگاه در آب، پایاب، جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود
گودی ته دره، جایی از رودخانه که خشک و بی آب باشد، گذار و عبور، معبر و گذرگاه
Medication
медикаменты
Medikation
medicação
medicinale
medicación
médication
medicatie
أدويةٌ
תרופה