- گجسته
- ملعون، نحص، نحس، نامبارک
معنی گجسته - جستجوی لغت در جدول جو
- گجسته
- خبیث، ملعون، پلید، ناپاک
- گجسته
- پلید و ناپاک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تبریک، مبارک، میمون
میمون، مبارک، با سعادت، فرخ، سعادتمند
پاره شده، بریده شده، گسیخته
جدا شده منقطع، دور شده قطع شده، پراکنده پریشانمقابل متراکمانبوه: آن آمدن ابر گسسته نگر از دور گویی زکلنگان پراکنده قطاریست. (فرخی)، رها شده، از بین رفته نابود شده، وامانده (از راه رفتن) کوفته، باز شده گشاده: تنش جای دیگر دگر جای سر گشاده سلیح و گسسته کمر، ویران کرده درهم ریخته
گل همیشه بهار
مبارک، میمون، خوب و خوش
در علم زیست شناسی همیشه بهار،برای مثال خجسته بازگشاده دهان مشکین دم / گشاده نرگس چشم دژم زخواب خمار (عنصری - ۱۰۴)
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، شادبخت، صاحب اقبال، بلنداقبال، خوش طالع، مقبل، جوان بخت، فرّخ فال، مستسعد، فرخنده بخت، نکوبخت، نیک اختر، صاحب دولت، بختیار، اقبالمند، طالع مند، سعید، خجسته فال، ایمن، بلندبخت، نیکوبخت، سفیدبخت، فرخنده طالع، خجسته طالع
در علم زیست شناسی همیشه بهار،
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، شادبخت، صاحب اقبال، بلنداقبال، خوش طالع، مقبل، جوان بخت، فرّخ فال، مستسعد، فرخنده بخت، نکوبخت، نیک اختر، صاحب دولت، بختیار، اقبالمند، طالع مند، سعید، خجسته فال، ایمن، بلندبخت، نیکوبخت، سفیدبخت، فرخنده طالع، خجسته طالع
Ruptured
rompido
gebrochen
pęknięty
разорванный
розірваний
gescheurd
टूट गया
yırtılmış
imepasuka
ฉีกขาด
ছিঁড়ে যাওয়া
پھٹا ہوا
ممزّقٌ