جدول جو
جدول جو

معنی گتنا - جستجوی لغت در جدول جو

گتنا
بزرگ، بزرگی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتنا
تصویر آتنا
(دخترانه)
در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت
فرهنگ نامهای ایرانی
(گِ رِ)
دهی است از دهستان بالا لاریجان، بخش لاریجان شهرستان آمل، واقع در 30000گزی شمال رینه هوای آن سرد. دارای 245 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات. راه آن اتومبیل رو است. زیارتگاهی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 156 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
مخفف گناه. (مخفف آن است)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کوه آتش فشانی است در شمال شرقی جزیره صقلیه (سی سی لیا) که از مرتفعترین جبال اروپاست و 3237 متر ارتفاع آن است. نخستین آتش فشانی اتنا در زمان فیثاغورس بوده است. این کوه در سال 1183 میلادی بار دیگر آتشفشانی کرد و 15000 تن را بدیار نیستی فرستاد و در سال 1669 میلادی نیز بر اثر آتشفشانی آن 200000 تن و در 1693، 18000 تن هلاک شدند. (فرهنگ ترجمه تمدن قدیم تألیف فوستل دکولانژ). بر اثر آتشفشانیهای مزبور اغلب سواحل کاتان منهدم شده است. بر حسب اساطیر، غولان انسلاد و تیفن در آنجا مسکن دارند و جای کوره های وولکن و سیکلپ ها نیز در آنجاست. و نام دیگر آن جبل است. اطمهالبرکان (؟). جبل اللکام (؟)
لغت نامه دهخدا
در لهجۀ طبری تخماق است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گونه، (برهان قاطع)، گون، ادات تشبیه، رنگ و لون، (برهان قاطع) :
حلقۀ زلف کهن رنگ بگرداند لیک
خال را رنگ همان غالیه گونا بینند،
خاقانی،
بس دوزخی است خصمش از آن سرخ رخ شده ست
کآتش به زر ناسره گونا برافکند،
خاقانی،
،
رنگین، به رنگ سیر، پررنگ، (یادداشت مؤلف)، ظاهراً در بیت زیر همین معنی مراد باشد:
ماهی و قرص خور بهم حوت است و یونس در شکم
ماهی همه گنج درم خور زرّ گونا داشته،
خاقانی،
،
گوناب، (انجمن آرا)، غازه که زنان بر روی مالند و گلگونه گویند، (برهان قاطع) (انجمن آرا)، رجوع به گوناب شود، طرز، روش، قاعده، قانون، صفت، (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند بره و بچۀ گوسفند، (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتون آلیر، ایالت ویشی در فرانسه، در کنار اندلت، دارای 4752 تن سکنه است و راه آهن دارد
لغت نامه دهخدا
(گَ)
نوعی از ریواس. (شعوری ج 2 ص 291)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
بلغت زند و پازند بمعنی مرد باشد که در مقابل زن است. (برهان) (آنندراج). این کلمه، هزوارش گبنا است که غالباً گبرا و در پهلوی مرت (بمعنی مرد) خوانند. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(هَُ تَی ی)
بر طبق مجمل التواریخ و القصص، نام شهری است درهند که پایتخت وقویاهور بوده است. مرحوم بهار در حاشیه راجع به این کلمه آورده است: ’فرشته، پایتخت کوروان را که بعد بتصرف پاندوان در آمد، هستتناپور نامیده و باید متن ’مجمل التواریخ’ هستتناپور باشد’. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 117 متن و حاشیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گونا
تصویر گونا
گونه، آداب تشبیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنا
تصویر گنا
گناه
فرهنگ لغت هوشیار
نام دهکده ای در بالا لاریجان شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنها تنهایی
فرهنگ گویش مازندرانی
گزنه، گزنده
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی چکش از جنس چوب
فرهنگ گویش مازندرانی
مادربزرگ، جده، بزه گناه اشتباه
فرهنگ گویش مازندرانی
شمارش کردن، برای شمارش، شمردن
دیکشنری اردو به فارسی
پرپشت، متراکم
دیکشنری اردو به فارسی
خوٰاندن، آهنگ
دیکشنری اردو به فارسی
فروری کردن، سقوط کردن، افتادن، زمین خوردن، به زمین افتادن، افت کردن
دیکشنری اردو به فارسی