جدول جو
جدول جو

معنی گبیر - جستجوی لغت در جدول جو

گبیر(گِ)
دهی از دهستان میان آب (بلوک عنافجه) بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 16هزارگزی شمال خاوری اهواز و 7هزارگزی خاور راه آهن (کنار رود کارون). دشت، گرمسیری و سکنۀ آن 600 تن. آب آن از کارون. محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان قالیچه بافی و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ لویمی هستند. این آبادی از سه محل به نام 1، 2، 3 بفاصله دوهزارگزی از هم تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبیر
تصویر شبیر
(پسرانه)
نام پسر هارون از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گزیر
تصویر گزیر
پاکار، پیشکار، داروغه، عسس، برای مثال گزیری به چاهی در افتاده بود / که از هول او شیر نر ماده بود (سعدی۱ - ۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزیر
تصویر گزیر
چاره، علاج، برای مثال چو جنگ آوری با کسی بر ستیز / که از وی گزیرت بود یا گریز (سعدی - ۵۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبیر
تصویر خبیر
آگاه، دانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبیر
تصویر عبیر
نوعی مادۀ خوش بو که از مشک، کافور و مانند آن تهیه می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دبیر
تصویر دبیر
کسی که در دبیرستان شاگردان را درس بدهد، نویسنده، منشی
دبیر فلک: کنایه از سیارۀ عطارد
دبیر آسمان: کنایه از سیارۀ عطارد، دبیر فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هبیر
تصویر هبیر
زمین پست و هموار که اطراف آن بلند باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبیر
تصویر کبیر
بزرگ، مفرد واژۀ کبار و کبراء، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «مفعولات مفعولات مستفعلن»
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
برگ گیاه پاپیروس که در قدیم در مصر بجای کاغذ بکار میرفت. بابواس. فافیر. بردی. پیزر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خِ یَ)
سنجیده، پیچیده. رجوع به خبیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شبیر
تصویر شبیر
سریانی تازی گشته ازشپر نیکو برنام رهنمودحسین علیه السلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گبیت
تصویر گبیت
(کشتی رانی) منتهی الیه سینه کشتی است که فقط برای تزیین سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگیر
تصویر بگیر
فلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیر
تصویر تبیر
دهل و نقاره
فرهنگ لغت هوشیار
نبیره: نبیرجهاندارروشن روان که باداد او پیر گردد جوان. (شا. لغ. {توضیح ممکن است دراصل} نبیره جهاندار {باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزیر
تصویر گزیر
علاج و چاره
فرهنگ لغت هوشیار
آمیژه بویه فربوی مشک چندل گلاب، چندل کرکم (زعفران) نوعی خوشبوی مرکب از مشک گلاب صندل زعفران و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبیر
تصویر کبیر
بزرگ، کلان
فرهنگ لغت هوشیار
شکیبا، پذ رفتار، استوان زنهار دار، ابر تو بر تو، ابر پریشان، خوان سفره، باران تند کاکتوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبیر
تصویر جبیر
خودخواه سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبیر
تصویر دبیر
نویسنده، کاتب، منشی، ادیب، معلم، باسواد، قلمزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبیر
تصویر خبیر
آگاه، دانا، با خبر، ساخته شده و مهیا گردانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبیر
تصویر زبیر
پتیاره (بلا)، نام کوهی است اشویی، گل سیاه گل بد بو از بر از حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزیر
تصویر گزیر
((گُ))
چاره، علاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هبیر
تصویر هبیر
((هَ ب))
زمین پست و هموار که اطرافش بلند باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزیر
تصویر گزیر
پاکار، پیشکار، داروغه، عسس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبیر
تصویر کبیر
((کَ))
بزرگ، جمع کبراء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویر
تصویر گویر
((گَ))
پاکار، پیشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبیر
تصویر عبیر
((عَ))
ماده ای خوشبو مرکب از مشک و کافور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبیر
تصویر شبیر
((شُ بِ یا بَ))
سه نام پیامبر نهاده، حسن و حسین و محسن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبیر
تصویر خبیر
((خَ))
آگاه، جمع خبراء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبیر
تصویر دبیر
((دَ))
نویسنده، کاتب، کسی که در دبیرستان تدریس کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزیر
تصویر گزیر
تصمیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کبیر
تصویر کبیر
بزرگ
فرهنگ واژه فارسی سره