دهی جزءدهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 33 هزارگزی خاور آوج. کوهستان، سردسیر، دارای 490 تن سکنه. آب آن از قنات و رود کلنجین، محصول آن غلات، انگور، سیب زمینی، راه آن مالرو است. از طریق کلنجین میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جزءدهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 33 هزارگزی خاور آوج. کوهستان، سردسیر، دارای 490 تن سکنه. آب آن از قنات و رود کلنجین، محصول آن غلات، انگور، سیب زمینی، راه آن مالرو است. از طریق کلنجین میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
گیاهی بیابانی با برگ های درشت و دراز شبیه زبان گاو، ساقه های درشت و پوشیده از پرزهای زبر و گل های کوچک به رنگ بنفش که در اردیبهشت و خرداد باز می شود و در طب کاربرد دارد، گل گاوزبان، لسان الثور
گیاهی بیابانی با برگ های درشت و دراز شبیه زبان گاو، ساقه های درشت و پوشیده از پرزهای زبر و گل های کوچک به رنگ بنفش که در اردیبهشت و خرداد باز می شود و در طب کاربرد دارد، گُل گاوزَبان، لِسانُ الثَور
معرب آن جاویزن است و آن ماده ای است زردرنگ شبیه به زردۀ تخم مرغ، وزن آن یک دانگ تا چهار درهم است، در موقع اخراج آن از زهره لرزان و سیال است، هرگاه آن را ساعتی در دهان قرار دهند منجمد و سخت میشود، و در هند بسیار بدست آید و از آنجا به بلاد دیگر برند مردم آن را بعنوان تریاق بکار برند و گمان برند که سده را میگشاید و زردی ببرد همچنانکه تریاق فارسی، واﷲ اعلم، (الجماهر بیرونی صص 203- 204)، رجوع به گاو یزن شود
معرب آن جاویزن است و آن ماده ای است زردرنگ شبیه به زردۀ تخم مرغ، وزن آن یک دانگ تا چهار درهم است، در موقع اخراج آن از زهره لرزان و سیال است، هرگاه آن را ساعتی در دهان قرار دهند منجمد و سخت میشود، و در هند بسیار بدست آید و از آنجا به بلاد دیگر برند مردم آن را بعنوان تریاق بکار برند و گمان برند که سده را میگشاید و زردی ببرد همچنانکه تریاق فارسی، واﷲ اعلم، (الجماهر بیرونی صص 203- 204)، رجوع به گاو یزن شود
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 13 هزارگزی جنوب اهواز، کنار راه آهن بندر شاهپور به اهواز، دشت، گرمسیر، دارای 230 تن سکنه، آب آن از چاه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنین از طایفۀ نواصر هستند، این آبادی از دو محل به نام گاومیش بزرگ و کوچک بفاصله 3 هزارگز تشکیل شده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) ده کوچکی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 2 هزارگزی جنوب خاور راه آهن اهواز به بندر شاهپور، دارای 30 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 13 هزارگزی جنوب اهواز، کنار راه آهن بندر شاهپور به اهواز، دشت، گرمسیر، دارای 230 تن سکنه، آب آن از چاه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنین از طایفۀ نواصر هستند، این آبادی از دو محل به نام گاومیش بزرگ و کوچک بفاصله 3 هزارگز تشکیل شده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) ده کوچکی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 2 هزارگزی جنوب خاور راه آهن اهواز به بندر شاهپور، دارای 30 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نوعی از گاوهای بزرگ که در سواحل دریا و رودها زندگی کنند، (حاشیۀ برهان قاطع)، جانوری است از جنس گاو، (آنندراج)، جاموس معرب آن است، (دهار) (منتهی الارب)، ابوالقریض، ابوالعرمض، اقهبان، هرمیس کهب، گاومیش کلان سال، (منتهی الارب)، هنوز از بدی تا چه آیدت پیش به چرم اندر است این زمان گاومیش، فردوسی، میان بز و گاومیش و ستور شمردم شب و روز گردنده هور، فردوسی، یکی تخت زرین نهادند پیش همه پایها چون سر گاومیش، فردوسی، به پیلان گردنکش و گاومیش سپه را همی توشه بردند پیش، فردوسی، به هر یک ز ما بود پنجاه بیش سرافراز با گرزۀ گاومیش، فردوسی، نگاری نگارید بر خاک پیش همیدون بسان سر گاومیش، فردوسی، جهان پر ز گردون بد و گاومیش ز بهر خورش راه می راند پیش، فردوسی، یکی دفتری دید پیش اندرش نبشته کلیله بر آن دفترش به دست چپ آن جوان سترگ بریده یکی خشک چنگال گرگ سرون سر گاومیشی به راست همی این بر آن برزدی چونکه خواست، فردوسی، گروهی سران چون سر گاومیش دو دست از پس پشت بد پای پیش، فردوسی، خورشهای مردم همی رفت پیش به گردون و زیر اندرون گاو میش، فردوسی، وز آن گاو میشان همه دشت و غار فکندند ایرانیان بیشمار، (گرشاسب نامه)، جزیری که هفتاد فرسنگ بیش پس از خیزران بود و پر گاومیش، (گرشاسب نامه)، چه بر پیل و اشتر چه بر گاومیش با ثرط فرستاد از اندازه بیش، (گرشاسب نامه)، به تن هر یکی مهتر از گاومیش چو زوبین بر او خار یک بیشه بیش، (گرشاسب نامه)، بارکش چون گاومیش و حمله بر چون نره شیر گامزن چون ژنده پیل و بانگزن چون کرگدن، منوچهری، گاو میشی گرازدندانی کاژدها کس ندید چندانی، نظامی، زمین زیر عنانش گاوریش است اگر چه هم عنان گاومیش است، نظامی، گو ز زندان تا رود این گاومیش یا وظیفه کن ز وقفی لقمه ایش، مولوی، رجوع به گامیش و جاموش شود
نوعی از گاوهای بزرگ که در سواحل دریا و رودها زندگی کنند، (حاشیۀ برهان قاطع)، جانوری است از جنس گاو، (آنندراج)، جاموس معرب آن است، (دهار) (منتهی الارب)، ابوالقریض، ابوالعرمض، اقهبان، هرمیس کهب، گاومیش کلان سال، (منتهی الارب)، هنوز از بدی تا چه آیدت پیش به چرم اندر است این زمان گاومیش، فردوسی، میان بز و گاومیش و ستور شمردم شب و روز گردنده هور، فردوسی، یکی تخت زرین نهادند پیش همه پایها چون سر گاومیش، فردوسی، به پیلان گردنکش و گاومیش سپه را همی توشه بردند پیش، فردوسی، به هر یک ز ما بود پنجاه بیش سرافراز با گرزۀ گاومیش، فردوسی، نگاری نگارید بر خاک پیش همیدون بسان سر گاومیش، فردوسی، جهان پر ز گردون بد و گاومیش ز بهر خورش راه می راند پیش، فردوسی، یکی دفتری دید پیش اندرش نبشته کلیله بر آن دفترش به دست چپ آن جوان سترگ بریده یکی خشک چنگال گرگ سرون سر گاومیشی به راست همی این بر آن برزدی چونکه خواست، فردوسی، گروهی سران چون سر گاومیش دو دست از پس پشت بد پای پیش، فردوسی، خورشهای مردم همی رفت پیش به گردون و زیر اندرون گاو میش، فردوسی، وز آن گاو میشان همه دشت و غار فکندند ایرانیان بیشمار، (گرشاسب نامه)، جزیری که هفتاد فرسنگ بیش پس از خیزران بود و پر گاومیش، (گرشاسب نامه)، چه بر پیل و اشتر چه بر گاومیش با ثرط فرستاد از اندازه بیش، (گرشاسب نامه)، به تن هر یکی مهتر از گاومیش چو زوبین بر او خار یک بیشه بیش، (گرشاسب نامه)، بارکش چون گاومیش و حمله بر چون نره شیر گامزن چون ژنده پیل و بانگزن چون کرگدن، منوچهری، گاو میشی گرازدندانی کاژدها کس ندید چندانی، نظامی، زمین زیر عنانش گاوریش است اگر چه هم عنان گاومیش است، نظامی، گو ز زندان تا رود این گاومیش یا وظیفه کن ز وقفی لقمه ایش، مولوی، رجوع به گامیش و جاموش شود
آلفونسو پرز د، معروف به گوزمان ال بوئنزو (1258- 1309 میلادی)، کاپیتن از اهالی کاستیل که در والادولید متولد شد، شهرت وی بیشتر به خاطر شعر معروف باعنوان لوپ د وگا است
آلفونسو پرز دُ، معروف به گوزمان ال بوئنزو (1258- 1309 میلادی)، کاپیتن از اهالی کاستیل که در والادولید متولد شد، شهرت وی بیشتر به خاطر شعر معروف باعنوان لوپ دُ وگا است
حجرالبقر است که قزاونه گاوزن خوانند و در زهرۀ گاو میباشد بصمغ درخت مانند است. اگر چه در میان زهره است طعمش تلخ نباشد. آن را با شهدانج و دندان سا به مصروع دهند شفا یابد. (نزهه القلوب)
حجرالبقر است که قزاونه گاوزن خوانند و در زهرۀ گاو میباشد بصمغ درخت مانند است. اگر چه در میان زهره است طعمش تلخ نباشد. آن را با شهدانج و دندان سا به مصروع دهند شفا یابد. (نزهه القلوب)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج، در 10000گزی خاور گل تپه و 8000گزی خاور شوسۀ همدان به بیجار. کوهستانی سردسیر، دارای 150 تن سکنه. آب آنجا از چشمه ها، محصول آن غلات، انگور، حبوبات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری، راه آن مالرو است. تابستان از طریق سراب چاله کند اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج، در 10000گزی خاور گل تپه و 8000گزی خاور شوسۀ همدان به بیجار. کوهستانی سردسیر، دارای 150 تن سکنه. آب آنجا از چشمه ها، محصول آن غلات، انگور، حبوبات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری، راه آن مالرو است. تابستان از طریق سراب چاله کند اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
در کردی آزمان غا، مازندرانی آن کوزاوان است، معرب آن ’کاوزوان’. (دزی ج 2 ص 435) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). حشیشی است که آن را به زبان عربی لسان الثور خوانند. گرم و تر باشد نزدیک به اعتدال و بعضی گویند سرد و تر است. سرفه و خشونت سینه را نافع باشد. (برهان) (آنندراج). گیاهی است که برگ آن بزبان گاو ماند و عرق آن نافع است و خورند. (انجمن آرای ناصری). گیاهی است که آن را به عربی لسان الثور خوانند نافع بود جهت قرع و بلغم زایل گرداند و مفرح بود و غم ببرد. (اختیارات بدیعی). لسان الثور. بوغلص. بوغلس. گیاهان دولپه ای پیوسته گلبرگ دارای تیره های متعدد میباشند، یکی از تیره های آنها گاوزبانیان هستند این گیاهان عموماً بصورت بوته یادرختچه و در تمام دستگاه زایشی و رویشی آنها مواد لعابی مخصوص است که بعنوان ملین بکار میروند. گلهای آنها بسیار شبیه به بادنجانیان و تخمدان آنها دو برچه دارد که در هر یک دو تخمک است ولی این تخمک ها درشت شده میوه ای میسازند که چهار برآمدگی دارد و از وسط آنها خامۀ دراز بیرون می آید. خوشه های گل های آنها بشکل گرزن یک طرفی و چون گلها بسیار نزدیک بیکدیگرند ساقۀ گل آنها مارپیچی تشکیل میدهد. برگهای آنها ساده ومتناوب و پوشیده از خارهای خشن است و در پای هر خاربرجستگی کوچکی دیده میشود و در یاخته های برگ و ساق آنها مقداری شوره یافت میشود و آنها را بهمین جهت به عنوان معرق بکار میبرند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 242)
در کردی آزمان غا، مازندرانی آن کوزاوان است، معرب آن ’کاوزوان’. (دزی ج 2 ص 435) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). حشیشی است که آن را به زبان عربی لسان الثور خوانند. گرم و تر باشد نزدیک به اعتدال و بعضی گویند سرد و تر است. سرفه و خشونت سینه را نافع باشد. (برهان) (آنندراج). گیاهی است که برگ آن بزبان گاو ماند و عرق آن نافع است و خورند. (انجمن آرای ناصری). گیاهی است که آن را به عربی لسان الثور خوانند نافع بود جهت قرع و بلغم زایل گرداند و مفرح بود و غم ببرد. (اختیارات بدیعی). لسان الثور. بوغلص. بوغلس. گیاهان دولپه ای پیوسته گلبرگ دارای تیره های متعدد میباشند، یکی از تیره های آنها گاوزبانیان هستند این گیاهان عموماً بصورت بوته یادرختچه و در تمام دستگاه زایشی و رویشی آنها مواد لعابی مخصوص است که بعنوان ملین بکار میروند. گلهای آنها بسیار شبیه به بادنجانیان و تخمدان آنها دو برچه دارد که در هر یک دو تخمک است ولی این تخمک ها درشت شده میوه ای میسازند که چهار برآمدگی دارد و از وسط آنها خامۀ دراز بیرون می آید. خوشه های گل های آنها بشکل گرزن یک طرفی و چون گلها بسیار نزدیک بیکدیگرند ساقۀ گل آنها مارپیچی تشکیل میدهد. برگهای آنها ساده ومتناوب و پوشیده از خارهای خشن است و در پای هر خاربرجستگی کوچکی دیده میشود و در یاخته های برگ و ساق آنها مقداری شوره یافت میشود و آنها را بهمین جهت به عنوان معرق بکار میبرند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 242)
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد: من گاو زمینم که جهان بردارم یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟! معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو گاو بالای زمین از بهر قربان آمده. خاقانی. شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا. خاقانی. گوهر شب را به شب عنبرین گاو فلک برده ز گاو زمین. نظامی. گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب. سوزنی. حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین. خواجه سلمان (از شعوری). ، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد: من گاو زمینم که جهان بردارم یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟! معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو گاو بالای زمین از بهر قربان آمده. خاقانی. شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا. خاقانی. گوهر شب را به شب عنبرین گاو فلک برده ز گاو زمین. نظامی. گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب. سوزنی. حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین. خواجه سلمان (از شعوری). ، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
گونه ای گاو که خاص مناطق معتدل و گرم آسیا و افریقا و اروپاست و دارای چند نژاد است که مهمترین نژاد های آن گاو میش هندی است و غالبا جهت استفاده آنرا اهلی میکنند. گاومیشان وحشی اکثر کوچکند و بیش از یک متر ارتفاع ندارند ولی گاومیشان وحشی هندی نسبه عظیم الجثه اند و ارتفاع آنها گاه تا 2 متر وزنشان تا 1500 کیلو گرم میرسد و دارای شاخهای بلندی هستند که گاهی طول آنها بر 2 متر بالغ میگردد. گاومیشان وحشی از حیوانات درنده مانند پلنگ و ببر و شیر هم باکی ندارند و غالبا با آنها مبارزه میکنند. گاومیشان را امروزه اسیر و اهلی میسازند. گاومیشان اهلی در گیلان و مازندران و آذربایجان و خوزستان و شهریار فراوانند و اکثر رگشان تیره و غالبا پیشانی شان سفید و منگوله دم آنها نیز سفید رنگ است. پوست گاومیش بسیار ضخیم و چرم آن مرغوب است. گاومیش اهلی غالبا عظیم الجثه و سنگین حرکت است و سر خود را موقع حرکت هم سطح بدن نگه میدارد. گوش گاومیش بزرگ است و در درون آن مو های بلندی مشاهده میشود. پستان گاومیش کوچک است
گونه ای گاو که خاص مناطق معتدل و گرم آسیا و افریقا و اروپاست و دارای چند نژاد است که مهمترین نژاد های آن گاو میش هندی است و غالبا جهت استفاده آنرا اهلی میکنند. گاومیشان وحشی اکثر کوچکند و بیش از یک متر ارتفاع ندارند ولی گاومیشان وحشی هندی نسبه عظیم الجثه اند و ارتفاع آنها گاه تا 2 متر وزنشان تا 1500 کیلو گرم میرسد و دارای شاخهای بلندی هستند که گاهی طول آنها بر 2 متر بالغ میگردد. گاومیشان وحشی از حیوانات درنده مانند پلنگ و ببر و شیر هم باکی ندارند و غالبا با آنها مبارزه میکنند. گاومیشان را امروزه اسیر و اهلی میسازند. گاومیشان اهلی در گیلان و مازندران و آذربایجان و خوزستان و شهریار فراوانند و اکثر رگشان تیره و غالبا پیشانی شان سفید و منگوله دم آنها نیز سفید رنگ است. پوست گاومیش بسیار ضخیم و چرم آن مرغوب است. گاومیش اهلی غالبا عظیم الجثه و سنگین حرکت است و سر خود را موقع حرکت هم سطح بدن نگه میدارد. گوش گاومیش بزرگ است و در درون آن مو های بلندی مشاهده میشود. پستان گاومیش کوچک است
پستانداریست از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره پرشاخان که درازیش 2 تا 5، 2 متر و بلندیش تا 5، 1 متر هم میرسد. معمولا جنس نر حیوان دارای شاخ است. این شاخ هر سال می افتد و سال بعد با یک شاخه اضافی میروید. گوزنها در تمام نقاط اروپا و آسیا و آمریکا و شمال افریقا وجود دارند و بانواع مختلف تقسیم میشوند گاو گوزن ج. گوزنان گوزنها. یاترکیبات اسمی: شاخ گوزن. سروی گوزن، کمان قوس: چون ز شاخ گوزن حمله برد زهره شیر آسمان بدرد. (هنرنامه یمنی. عثمان مختاری)، از نقشهای عمده قالی ایران است که بصورت استیلیزه کامل میباشد. یا گوزن ختایی (خطایی)، گوزن ختن، یا گوزن ختن (ختنی)، گونه ای گوزن که در چین میزید و فاقد شاخ است ولی جنس نر این حیوان دارای دو دندان نیش فوقانی طویل است و بعلاوه در محل فوق شرمگاهی خود در زیر شکم دارای غده ایست که ماده بسیار معطر و خوشبویی بنام مشک ترشح میکند گوزن ختایی. یا گوزن شمالی. یا گوزن قطبی. گونه ای گوزن که منحصرا متعلق بنواحی قطب شمال زمین است. درازی این گوزن در حدود 2 متر و ارتفاعش تا 2، 1 متر میرسد. ساقهایش تا حدی کوتاه است و حیوان در حرکت سنگین بنظر میاید. سمهایش پهن و ضخیم میباشد. اسکیمو ها که در حوالی قطب میزیند از این حیوان جهت بار کشی و حمل سورتمه های خود استفاده میکنند. از مختصات دیگر گوزن قطبی آنست که شاخ در هر دو جنس (نر و ماده) وجود دارد. در ابتدای دوران چهارم زمین شناسی گوزن قطبی در نواحی اروپا و آسیا فراوان بوده و حتی در سراسر جنوب و مرکز اروپا و مرکز آسیا بفراوانی وجود داشته است. از این رو ته نشستهای ابتدای دوران چهارم بنام دوره گوزن موسوم است گوزن شمالی
پستانداریست از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره پرشاخان که درازیش 2 تا 5، 2 متر و بلندیش تا 5، 1 متر هم میرسد. معمولا جنس نر حیوان دارای شاخ است. این شاخ هر سال می افتد و سال بعد با یک شاخه اضافی میروید. گوزنها در تمام نقاط اروپا و آسیا و آمریکا و شمال افریقا وجود دارند و بانواع مختلف تقسیم میشوند گاو گوزن ج. گوزنان گوزنها. یاترکیبات اسمی: شاخ گوزن. سروی گوزن، کمان قوس: چون ز شاخ گوزن حمله برد زهره شیر آسمان بدرد. (هنرنامه یمنی. عثمان مختاری)، از نقشهای عمده قالی ایران است که بصورت استیلیزه کامل میباشد. یا گوزن ختایی (خطایی)، گوزن ختن، یا گوزن ختن (ختنی)، گونه ای گوزن که در چین میزید و فاقد شاخ است ولی جنس نر این حیوان دارای دو دندان نیش فوقانی طویل است و بعلاوه در محل فوق شرمگاهی خود در زیر شکم دارای غده ایست که ماده بسیار معطر و خوشبویی بنام مشک ترشح میکند گوزن ختایی. یا گوزن شمالی. یا گوزن قطبی. گونه ای گوزن که منحصرا متعلق بنواحی قطب شمال زمین است. درازی این گوزن در حدود 2 متر و ارتفاعش تا 2، 1 متر میرسد. ساقهایش تا حدی کوتاه است و حیوان در حرکت سنگین بنظر میاید. سمهایش پهن و ضخیم میباشد. اسکیمو ها که در حوالی قطب میزیند از این حیوان جهت بار کشی و حمل سورتمه های خود استفاده میکنند. از مختصات دیگر گوزن قطبی آنست که شاخ در هر دو جنس (نر و ماده) وجود دارد. در ابتدای دوران چهارم زمین شناسی گوزن قطبی در نواحی اروپا و آسیا فراوان بوده و حتی در سراسر جنوب و مرکز اروپا و مرکز آسیا بفراوانی وجود داشته است. از این رو ته نشستهای ابتدای دوران چهارم بنام دوره گوزن موسوم است گوزن شمالی
پستانداریست از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره پرشاخان که درازیش 2 تا 5، 2 متر و بلندیش تا 5، 1 متر هم میرسد. معمولا جنس نر حیوان دارای شاخ است. این شاخ هر سال می افتد و سال بعد با یک شاخه اضافی میروید. گوزنها در تمام نقاط اروپا و آسیا و آمریکا و شمال افریقا وجود دارند و بانواع مختلف تقسیم میشوند گاو گوزن ج. گوزنان گوزنها. یاترکیبات اسمی: شاخ گوزن. سروی گوزن، کمان قوس: چون ز شاخ گوزن حمله برد زهره شیر آسمان بدرد. (هنرنامه یمنی. عثمان مختاری)، از نقشهای عمده قالی ایران است که بصورت استیلیزه کامل میباشد. یا گوزن ختایی (خطایی)، گوزن ختن، یا گوزن ختن (ختنی)، گونه ای گوزن که در چین میزید و فاقد شاخ است ولی جنس نر این حیوان دارای دو دندان نیش فوقانی طویل است و بعلاوه در محل فوق شرمگاهی خود در زیر شکم دارای غده ایست که ماده بسیار معطر و خوشبویی بنام مشک ترشح میکند گوزن ختایی. یا گوزن شمالی. یا گوزن قطبی. گونه ای گوزن که منحصرا متعلق بنواحی قطب شمال زمین است. درازی این گوزن در حدود 2 متر و ارتفاعش تا 2، 1 متر میرسد. ساقهایش تا حدی کوتاه است و حیوان در حرکت سنگین بنظر میاید. سمهایش پهن و ضخیم میباشد. اسکیمو ها که در حوالی قطب میزیند از این حیوان جهت بار کشی و حمل سورتمه های خود استفاده میکنند. از مختصات دیگر گوزن قطبی آنست که شاخ در هر دو جنس (نر و ماده) وجود دارد. در ابتدای دوران چهارم زمین شناسی گوزن قطبی در نواحی اروپا و آسیا فراوان بوده و حتی در سراسر جنوب و مرکز اروپا و مرکز آسیا بفراوانی وجود داشته است. از این رو ته نشستهای ابتدای دوران چهارم بنام دوره گوزن موسوم است گوزن شمالی
پستانداریست از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره پرشاخان که درازیش 2 تا 5، 2 متر و بلندیش تا 5، 1 متر هم میرسد. معمولا جنس نر حیوان دارای شاخ است. این شاخ هر سال می افتد و سال بعد با یک شاخه اضافی میروید. گوزنها در تمام نقاط اروپا و آسیا و آمریکا و شمال افریقا وجود دارند و بانواع مختلف تقسیم میشوند گاو گوزن ج. گوزنان گوزنها. یاترکیبات اسمی: شاخ گوزن. سروی گوزن، کمان قوس: چون ز شاخ گوزن حمله برد زهره شیر آسمان بدرد. (هنرنامه یمنی. عثمان مختاری)، از نقشهای عمده قالی ایران است که بصورت استیلیزه کامل میباشد. یا گوزن ختایی (خطایی)، گوزن ختن، یا گوزن ختن (ختنی)، گونه ای گوزن که در چین میزید و فاقد شاخ است ولی جنس نر این حیوان دارای دو دندان نیش فوقانی طویل است و بعلاوه در محل فوق شرمگاهی خود در زیر شکم دارای غده ایست که ماده بسیار معطر و خوشبویی بنام مشک ترشح میکند گوزن ختایی. یا گوزن شمالی. یا گوزن قطبی. گونه ای گوزن که منحصرا متعلق بنواحی قطب شمال زمین است. درازی این گوزن در حدود 2 متر و ارتفاعش تا 2، 1 متر میرسد. ساقهایش تا حدی کوتاه است و حیوان در حرکت سنگین بنظر میاید. سمهایش پهن و ضخیم میباشد. اسکیمو ها که در حوالی قطب میزیند از این حیوان جهت بار کشی و حمل سورتمه های خود استفاده میکنند. از مختصات دیگر گوزن قطبی آنست که شاخ در هر دو جنس (نر و ماده) وجود دارد. در ابتدای دوران چهارم زمین شناسی گوزن قطبی در نواحی اروپا و آسیا فراوان بوده و حتی در سراسر جنوب و مرکز اروپا و مرکز آسیا بفراوانی وجود داشته است. از این رو ته نشستهای ابتدای دوران چهارم بنام دوره گوزن موسوم است گوزن شمالی
گیاهی است علفی و یکساله با برگ های منفرد و پوشیده از تارهای خشن. گل های آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفاده این گیاه غالباً گل و گاهی هم سرشاخه های گل دار آن است. گل گاوزبان دارای
گیاهی است علفی و یکساله با برگ های منفرد و پوشیده از تارهای خشن. گل های آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفاده این گیاه غالباً گل و گاهی هم سرشاخه های گل دار آن است. گل گاوزبان دارای