گرزی که آن را بصورت گاو سازند، گرزۀ گاوروی: زند برسرت گرزۀ گاوروی به بندت درآرد از ایوان به کوی، فردوسی، زره دار با گرزۀ گاوروی برفتند گردان پرخاشجوی، فردوسی، مرا دید با گرزۀ گاوروی بیامد به نزدیک من جنگجوی، فردوسی، بفرمود تا جوشن و خود اوی همان نیزه و گرزۀ گاوروی، فردوسی، همی رفت با گرزۀ گاوروی چه دیدند شیران پرخاشجوی، فردوسی، بزد بر سرش گرزۀ گاوروی بخاک اندرآمد سر جنگجوی، فردوسی
گرزی که آن را بصورت گاو سازند، گرزۀ گاوروی: زند برسرت گرزۀ گاوروی به بندت درآرد از ایوان به کوی، فردوسی، زِره دار با گرزۀ گاوروی برفتند گردان پرخاشجوی، فردوسی، مرا دید با گرزۀ گاوروی بیامد به نزدیک من جنگجوی، فردوسی، بفرمود تا جوشن و خود اوی همان نیزه و گرزۀ گاوروی، فردوسی، همی رفت با گرزۀ گاوروی چه دیدند شیران پرخاشجوی، فردوسی، بزد بر سرش گرزۀ گاوروی بخاک اندرآمد سر جنگجوی، فردوسی
ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 15 هزارگزی جنوب رامهرمز و 6 هزارگزی خاور شوسۀ رامهرمز به خلف آباد، دارای 45 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 15 هزارگزی جنوب رامهرمز و 6 هزارگزی خاور شوسۀ رامهرمز به خلف آباد، دارای 45 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مراد گاوی است که ذکر آن در سورۀ بقره آمده و بنی اسرائیل به امر موسی میبایستی آن گاو را که موسی توصیف آن را کرده بود قربانی کنند: نور شمع از نقاب زردی یافت گاو موسی بها بزردی یافت. نظامی
مراد گاوی است که ذکر آن در سورۀ بقره آمده و بنی اسرائیل به امر موسی میبایستی آن گاو را که موسی توصیف آن را کرده بود قربانی کنند: نور شمع از نقاب زردی یافت گاو موسی بها بزردی یافت. نظامی
نام طایفه ای است که از لومیر تا لنکران را معمور نموده و سکنی داشته اند، و حالا طوالش در جای آنها سکنی دارند، (التدوین)، نام یکی از طوایفی است که در حوالی بحر خزر سکنی داشته اند و آنان را کادوس یا کادوز هم میگفته اند، (التدوین)، رجوع به کادوسی و کادوسیان شود
نام طایفه ای است که از لومیر تا لنکران را معمور نموده و سکنی داشته اند، و حالا طوالش در جای آنها سکنی دارند، (التدوین)، نام یکی از طوایفی است که در حوالی بحر خزر سکنی داشته اند و آنان را کادوس یا کادوز هم میگفته اند، (التدوین)، رجوع به کادوسی و کادوسیان شود
نام یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان مراغه در قسمت جنوبی بخش واقع، حدود آن بشرح زیر می باشد، از شمال به دهستان سراجو، از جنوب به دهستان مرحمت آباد، از خاور به قوریچای، از باختر به بناجو، موقعیت طبیعی دهستان یک قسمت کوهستانی که در تابستان هوایش معتدل در زمستان سرد و قسمتی جلگه که هوایش معتدل میباشد، آب قراء دهستان از رودخانه های زرینه رود، مردق، قوریچای لیلان و چشمه سارها تأمین میگردد در بعضی دهات از آب چاه نیز استفاده مینمایند، محصولات عمده دهستان غلات، چغندر، کشمش، پنبه، میوه جات سر درختی و شغل ساکنین آن زراعت و صنایع دستی آن جاجیم و گلیم بافی است، راه های شوسۀاین دهستان عبارت از راه شوسۀ مراغه به میاندوآب ومیاندوآب به شاهین دژ است مابقی راهها ارابه رو و مالرو میباشد، دهستان گاودول از 106 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 42000 تن و قراء مهم آن بشرح زیر است: ملک کندی (مرکز دهستان) آروق، آغچه دیزج، باروق، بایقوت، تازه قلعه، شیرین کند، قوریجان، قره چال، قلعه چق، لیلان، لکلر، مبارک آباد: از ابنیۀ قدیم در باختر قریۀ لیلان قلعه ای بنام بختاک موجود است که بعضی مورخین بنای آن را به دورۀ ساسانیان نسبت میدهند و اکنون دیوارهای آن خراب و از دور بشکل تل خاکی بنظر میرسد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان مراغه در قسمت جنوبی بخش واقع، حدود آن بشرح زیر می باشد، از شمال به دهستان سراجو، از جنوب به دهستان مرحمت آباد، از خاور به قوریچای، از باختر به بناجو، موقعیت طبیعی دهستان یک قسمت کوهستانی که در تابستان هوایش معتدل در زمستان سرد و قسمتی جلگه که هوایش معتدل میباشد، آب قراء دهستان از رودخانه های زرینه رود، مردق، قوریچای لیلان و چشمه سارها تأمین میگردد در بعضی دهات از آب چاه نیز استفاده مینمایند، محصولات عمده دهستان غلات، چغندر، کشمش، پنبه، میوه جات سر درختی و شغل ساکنین آن زراعت و صنایع دستی آن جاجیم و گلیم بافی است، راه های شوسۀاین دهستان عبارت از راه شوسۀ مراغه به میاندوآب ومیاندوآب به شاهین دژ است مابقی راهها ارابه رو و مالرو میباشد، دهستان گاودول از 106 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 42000 تن و قراء مهم آن بشرح زیر است: ملک کندی (مرکز دهستان) آروق، آغچه دیزج، باروق، بایقوت، تازه قلعه، شیرین کند، قوریجان، قره چال، قلعه چق، لیلان، لکلر، مبارک آباد: از ابنیۀ قدیم در باختر قریۀ لیلان قلعه ای بنام بختاک موجود است که بعضی مورخین بنای آن را به دورۀ ساسانیان نسبت میدهند و اکنون دیوارهای آن خراب و از دور بشکل تل خاکی بنظر میرسد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان اسفندقۀ بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 107000گزی جنوب ساردوئیه. سر راه فرعی بافت به جیرفت. جلگه، معتدل، دارای 125 تن سکنه، آب آنجا از قنات، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی آن زراعت. راه آن مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). رجوع به اسفندقه شود
دهی است از دهستان اسفندقۀ بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 107000گزی جنوب ساردوئیه. سر راه فرعی بافت به جیرفت. جلگه، معتدل، دارای 125 تن سکنه، آب آنجا از قنات، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی آن زراعت. راه آن مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). رجوع به اسفندقه شود
مانوئل د...) شاهزادۀ صلح. در کاستوئرا متولد شد. وی وزیر یکی از مقربین شارل چهارم اسپانیا و ملکه ماری لوئیز بود و در زمان انقلاب و در دورۀ سلطنت اول در امور اسپانیا نقش بزرگی به عهده داشت
مانوئل دُ...) شاهزادۀ صلح. در کاستوئرا متولد شد. وی وزیر یکی از مقربین شارل چهارم اسپانیا و ملکه ماری لوئیز بود و در زمان انقلاب و در دورۀ سلطنت اول در امور اسپانیا نقش بزرگی به عهده داشت
رود خانه زاینده رود که از ارتفاعات زردکوه بختیاری سرچشمه میگیرد، پس از عبور از منطقۀ بختیاری و شهر اصفهان در خاور شهرستان اصفهان در انتهای دهستان رودشت در باطلاق گاوخونی فرومیرود طول و عرض باطلاق مزبور در حدود 5در 6 هزارگز بوده، این مقدار نیز متغیّر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)، رجوع به گاوخانی شود
رود خانه زاینده رود که از ارتفاعات زردکوه بختیاری سرچشمه میگیرد، پس از عبور از منطقۀ بختیاری و شهر اصفهان در خاور شهرستان اصفهان در انتهای دهستان رودشت در باطلاق گاوخونی فرومیرود طول و عرض باطلاق مزبور در حدود 5در 6 هزارگز بوده، این مقدار نیز متغیّر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)، رجوع به گاوخانی شود
ظرفی باشد که در آن شیر دوشند. (برهان). محلب. علبه. ملبن. (منتهی الارب) : خصم خر تو چو گاودوشه از فاقه دو دست بر سرآمد. حکیم روحی (از جهانگیری). ... عمر بن الخطاب فعلق الهلالین المحمولین الیه من فتح المدائن مع الگاودوشه. (الجماهر بیرونی چ دکن ص 67)
ظرفی باشد که در آن شیر دوشند. (برهان). محلب. علبه. ملبن. (منتهی الارب) : خصم خر تو چو گاودوشه از فاقه دو دست بر سرآمد. حکیم روحی (از جهانگیری). ... عمر بن الخطاب فعلق الهلالین المحمولین الیه من فتح المدائن مع الگاودوشه. (الجماهر بیرونی چ دکن ص 67)
گاو شیرده. گاوی که بسیار شیر دهد: گاو دوشای عمر او ندهد زین پس از خشکسال حادثه شیر. انوری. گاو دوشای عمر بدخواهش برۀ خوان شیر گردون باد. ابوالفرج رونی. امروز گویند گاو دوشابه همان معنی است. یعنی معاش و گذرانش بی عوض از کیسۀ او باشد. (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به گاو شود
گاو شیرده. گاوی که بسیار شیر دهد: گاو دوشای عمر او ندهد زین پس از خشکسال حادثه شیر. انوری. گاو دوشای عمر بدخواهش برۀ خوان شیر گردون باد. ابوالفرج رونی. امروز گویند گاو دوشابه همان معنی است. یعنی معاش و گذرانش بی عوض از کیسۀ او باشد. (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به گاو شود
ظرفی باشد سر آن گشاده و بن آن تنگ که شیر گاومیش و گاو در آن دوشند و آن را به عربی علبه و محلب خوانند، و طغار دیوارۀ بلندی را نیز گفته اند که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد، گاودوشه، (برهان)، ظرفی است که آنرا دوشه نیز گفته اند، (آنندراج)، آنین، گویس، گاویش، گویشه، تغار، گویسه، شیردوشه، گودوش: وی گفت بخنده اشرف خورازن ای لاک دهانت گاودوش کس من بسیار بگاه خنده مگشای دهن بی تیغ مبادا سرت افتد از تن، ؟ (از جهانگیری)، ، دوشندۀ گاو، آنکه گاو دوشد
ظرفی باشد سر آن گشاده و بُن آن تنگ که شیر گاومیش و گاو در آن دوشند و آن را به عربی علبه و محلب خوانند، و طغار دیوارۀ بلندی را نیز گفته اند که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد، گاودوشه، (برهان)، ظرفی است که آنرا دوشه نیز گفته اند، (آنندراج)، آنین، گویس، گاویش، گویشه، تغار، گویسه، شیردوشه، گودوش: وی گفت بخنده اشرف خورازن ای لاک دهانت گاودوش کس من بسیار بگاه خنده مگشای دهن بی تیغ مبادا سرت افتد از تن، ؟ (از جهانگیری)، ، دوشندۀ گاو، آنکه گاو دوشد
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 18 هزارگزی جنوب فریمان سر راه مالرو عمومی فریمان به شهرنو، کوهستانی، هوا معتدل، دارای 262 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، پنبه، شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 18 هزارگزی جنوب فریمان سر راه مالرو عمومی فریمان به شهرنو، کوهستانی، هوا معتدل، دارای 262 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، پنبه، شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ظرفی است که یک سر آن گشاده و ته آن تنگ باشد و در آن شیر گاو و گاومیش دوشند علبه محلب، تغار دیواره بلندی که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد، آنکه گاو را دوشد
ظرفی است که یک سر آن گشاده و ته آن تنگ باشد و در آن شیر گاو و گاومیش دوشند علبه محلب، تغار دیواره بلندی که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد، آنکه گاو را دوشد