جدول جو
جدول جو

معنی گالری - جستجوی لغت در جدول جو

گالری
مکانی که آثار هنری در آن به معرض دید گذاشته می شود، سرسرا، تالار، راهرو، دالان
تصویری از گالری
تصویر گالری
فرهنگ فارسی عمید
گالری
راهرو، دهلیز، دالان، نمایشگاه آثارهنری
تصویری از گالری
تصویر گالری
فرهنگ لغت هوشیار
گالری
((ل))
سرسرا، دالان، جای نگه داری و نمایش آثار هنری
تصویری از گالری
تصویر گالری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کالری
تصویر کالری
واحد اندازه گیری گرما، برابر با گرمایی که یک سانتی متر مکعب آب مقطر را یک درجۀ سانتی گراد گرم تر می کند، در علم زیست شناسی میزان گرما یا انرژی حاصل از سوخت و ساز مواد غذایی در داخل سلول های بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گازری
تصویر گازری
شغل و عمل گازر، رخت شویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالری
تصویر کالری
واحد مقدار حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
گالری: جانکاس بجلو افتاده و رستم از عقبش روانه شد تا به گالاری بلوری که از سقفش آسمان و ستارگان بخوبی دیده میگشت رسیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالری
تصویر کالری
((لُ))
واحد اندازه گیری حرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گالی
تصویر گالی
ساقه های برنج که از آن کلاه و سبد و چیزهای دیگر می بافند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گالی
تصویر گالی
هر فرد ساکن گالاثیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاری
تصویر گاری
قسمی دستگاه حمل با چرخ که اسب آنرا کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاری
تصویر گاری
بی ثبات، ناپایدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاری
تصویر گاری
((پس.))
پسوندی است که به آخر ریشه فعل، مصدر مرخم و اسم معنی افزوده می شود و معنای حاصل مصدری می دهد. مانند، رستگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاری
تصویر گاری
ارابه، ارابه ای که با اسب کشیده می شود
فرهنگ فارسی معین
از وسایل نقلیه با گردونۀ دوچرخه یا چهار چرخه که به اسب یا الاغ می بندند و بیشتر برای باربری از آن استفاده می کنند، هر چیز ناپایدار و بی ثبات و ناپاینده
فرهنگ فارسی عمید