جدول جو
جدول جو

معنی گاری

گاری
مرکب از ’گار’ مزید مؤخر + ’ی’ حاصل مصدر، این کلمه به آخر اسم معنی و ریشه فعل پیوندد و حاصل مصدر یایی سازد:
سازگاری:
به هر چش رسد سازگاری کند
فلک بر ستیزنده خواری کند،
نظامی،
ز هر طعمه ای خوشگواریش بین
حلاوت مبین سازگاریش بین،
نظامی،
سر سازگاری ندارد سپهر
کمر بسته بر کینۀ ماه و مهر،
نظامی،
که هر کشتئی کو بدینجا رسید
ازین بندگه رستگاری ندید،
نظامی،
، در آخر صفت درآید و حاصل مصدریایی سازد، ناسازگاری:
جوانی ز ناسازگاری جفت
بر پیرمردی بنالید و گفت،
(بوستان)،
، در آخر مصدر مرخم (معادل سوم شخص مفرد ماضی) درآیدو حاصل مصدر یایی سازد،
- پذرفتگاری:
ملکزاده با او بهم داد دست
بپذرفتگاری بر آن عهد بست،
نظامی،
- رستگاری:
در دوچیز است رستگاری مرد
آنکه بسیار داد و اندک خورد،
نظامی،
ز دولت به هر کار یاریش باد
گذر بر ره رستگاریش باد،
نظامی،
به کمندی درم که ممکن نیست
رستگاری بالامان گفتن،
سعدی،
- خواستگاری،
، در آخراسم معنی درآید و حاصل مصدر یایی سازد:
- ستمگاری:
جهانی که با اینچنین خواریست
نه در خورد چندین ستمگاریست،
نظامی،
چهارسال است کز ستمگاری
داردم بیگنه بدین خواری،
نظامی
لغت نامه دهخدا