جدول جو
جدول جو

معنی گاسیلی - جستجوی لغت در جدول جو

گاسیلی
نام حاکم نشین کانتون مربیهان ناحیت وان، دارای 1310 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شایلی
تصویر شایلی
(دخترانه)
بی همتا
فرهنگ نامهای ایرانی
منسوب به فامیل، خانوادگی،
بطور دسته جمعی وخانوادگی، چنانکه گویند: فامیلی به مهمانی رفتیم
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مهوید بخش حومه شهرستان فردوس، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس، سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس، کوهستانی معتدل، دارای 12 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، تریاک، پنبه، زیره، ابریشم، شغل اهالی زراعت است، راه آن مالرو است، مزرعۀ جعفرآبادجزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین، جلگه، معتدل، دارای 4 تن سکنه، زبان کردی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کُنْیْ)
گاسکونی. یکی از ایالات قدیم فرانسه است که حاکم نشین آن اش بود و مدتها بوسیلۀ دوک های مستقل اداره میشد و در 1052 میلادی به دوک نشین گویّن منضم گردید انگلیسیان پس از معاهدۀ برتین یی آن را اشغال کردند. با جلوس هانری چهارم آن ایالت ضمیمۀ متصرفات سلطنتی شد. سرزمین این ایالت قدیمی شامل استانهای پیرنۀ علیا، ژر، لاند و قسمتی از پیرنۀ سفلی و گارون علیا و ل اگارن و تارن اگارن میباشد
خلیج گاسکنی، گاسکونی خلیجی است در اقیانوس اطلس بین فرانسه و اسپانی
لغت نامه دهخدا
(ئی یِ)
از جمله بنادر معروف ممالک تابعۀ ایران واقع در کنار دریای مغرب من جمله در مصر است. رجوع به ایران باستان صص 1510- 1511 شود
لغت نامه دهخدا
ژان د، مارشال فرانسه متولد در پو در سال 1609 و متوفی در آراس بسال 1647 میلادی وی با جمعی از داوطلبان فرانسوی به خدمت (گوستاو آدلف) پادشاه سوئددرآمد، در لیپزیک و نورمبرگ رشادتها بخرج داد بعد به فرانسه برگشت و با درجۀ سرهنگی به خدمت مشغول گردید و در سال 1638 میلادی به درجۀ مارشالی ارتقاء یافت، در نتیجۀ جراحاتی که در ’لان’ به او رسید فوت کرد
لغت نامه دهخدا
یکی از ایالات سابق اطریش که تا سال 1918 میلادی جزء متصرفات آن مملکت بوده و امروزه جزء خاک لهستان میباشد و در سالهای 1914- 1917 میلادی جنگهای متعدد بین روس و آلمان در آنجا اتفاق افتاده است و آن دارای 8000000 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
(لِ)
عالم ریاضی و فیزیک دان. وی در تاریخ 18 فوریۀ 1564 میلادی در پیزا تولد یافت و در فلورانس بتحصیل پرداخت و طب و ریاضیات را فراگرفت سپس منجم مشهوری گردید. اولین دوربین را او اختراع و بوسیلۀ آن معلوم کرد که کرۀ ماه دارای کوههای متعدد است و کهکشان از ستارگان کوچک ترکیب شده و غیر از اخترانی که به چشم میتوان دید ستارگان بیشمار دیگر نیز در آسمان وجود دارد، و علاوه بر این چهار ماه (قمر) از ماه های (اقمار) مشتری و لکه های خورشید را که متحرکند کشف کرد. گالیله تحت تأثیر فرضیه های ذیمقراطیس واقع شده معتقد گردید هرگونه تغییری در عالم مدیون و ناشی از حرکت جزیی اتم میباشد، گالیله عقاید خود را با استدلالات ریاضی و محاسبه ای توأم و ثابت کرد که عالم و کائنات مبتنی بر ریاضی میباشد. طولی نکشید مطالعات گالیله به مطالعه و عقاید کپلراضافه شد و این مهم به دست آمد که فرضیۀ قدیم یعنی مرکزیت زمین در کائنات صحیح نبوده و آفتاب مرکز عالم است نه زمین. این نظریه که بنام فرضیۀ کپرنیکی و یا فرضیۀ ’هیلو سانتریک’موسوم است با پیدایش نیوتون مورد بحث و مطالعه واقعگردید و در نتیجه فرضیۀ کنونی یعنی آفتاب مرکز منظومۀ شمسی و سیارات در اطراف با حرکت معینی در گردش میباشند بدست آمد. در سال 1632 میلادی گالیله راجع به عقاید بطلمیوس و کپرنیک در باب حرکات منظومۀ شمسی کتابی نوشت سال بعد پاپ او را به رم خواست و اظهار عقیدۀ او را در باب حرکت زمین گرد آفتاب کفر شمرد و مجبورش کرد که بزانو درآید و از آن عقیده استغفار کند. معروف است چون گالیله استغفار کرد از جا برخاسته بیرون رفت. دیدند که با انگشت روی زمین نوشته است: با اینهمه زمین حرکت میکند. او در سال 1642 میلادی درگذشت
لغت نامه دهخدا
(یِ)
ژزف سیمون. ژنرال و مرد اداری فرانسه متولد در سن بئا و متوفی در ورسای. (1849- 1916 میلادی). در سودان و سنگال تونکن لیاقت بخرج داده و شهرت یافت. و ماداگاسکار را در زمان ژنرالی خود منظم ساخته و بدان سر و سامانی بخشید. در سال 1934 میلادی حاکم پاریس گردید. در فتح مارن تشریک مساعی کرد و بین سال 1914- 1915 میلادی وزیر جنگ بود. لقب مارشالی را پس از مرگ در سال 1921 بدو دادند
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
نام ناحیتی (قضایی) به یونان که مرکز آن قصبۀ گوکیلی است و از 57 ده مرکب است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
نام قصبۀ مرکز قضا واقع در 65هزارگزی شهر سلانیک در ساحل غربی شهر واردار و در امتدادراه آهن در ولایت سلانیک یونان. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
به یونانی اسم جوز است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قاسینی، (قاموس الاعلام ترکی)، خانوادۀ منجم و نقشه کش فرانسوی که در اصل ایتالیائی بودند و سهم مهمی در تثبیت نقشه های علمی که در فرانسه تدارک شده دارند، از این خانواده اند:
ژان دومینیک (1625- 1712 میلادی) که رصد خانه پاریس را انتظام داد و ژاک (1677- 1756 میلادی) فرزند کاسین سابق الذکر که در تحقیقات مربوط به شکل زمین سهم دارد،
سزار فرانسوا مشهور به کاسینی دو توری (1714- 1784 میلادی) فرزند کاسین اخیرالذکر که در مساحی و تهیۀنقشۀ بزرگ فرانسه اشتغال داشت،
دومینیک، کنت دوکاسینی (1748- 1845 میلادی) فرزند اخیر الذکر که نقشۀ فرانسه را بپایان رسانید
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش میانکنگی شهرستان زابل، واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد، نزدیک مرز افغانستان، جلگه ای، و هوای آن معتدل گرم، و آب آن از رود خانه هیرمند، و محصول آن غلات و لبنیات است، و241 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام شهری است در هندوستان، در دایرۀ کلکته در 220 هزارگزی شمال شرقی اکره در محل تلاقی دو نهر تابع برود گنگ واقع شده و مرکز سنجاقی مسمی به همین اسم میباشد. دارای صدهزار تن سکنه و صنایع و مکاتب بسیار است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
محمد بن صدیق باسینی خانقاهی فقهیی است. رجوع به باسین و معجم البلدان شود، وزیر. (آنندراج). وزیر بزرگ، حاکم. والی. (ناظم الاطباء). معرب پاشا. صاحب النقود آرد: لقبی است به ترکی که به صاحب منصبان و مقامات بزرگ دولتی داده میشده است. این لقب ابتدا به عمال مستقل و بعدها به عمال غیر مستقل مصر از جهت تعظیم آنان داده شده بود. رجوع به النقود العربیه ص 136 و رجوع به پاشا شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به باسین. رجوع به باسین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسیری
تصویر اسیری
اسارت اسیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبیلی
تصویر اسبیلی
اسبله
فرهنگ لغت هوشیار
(قلمکار) در اصطلاح قلمکار سازان اصفهان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سیاهرگی که بمحاذات محور بازو در زیر جلد قرار دارد و حجیم تر از سیاهرگ قیفال است و بدو سیاهرگ زند اسفل و میانی تقسیم میشود. این سیاهرگ مسیرش در زیر پوست در 3، 1 فوقانی بازو با چشم کاملا مشهود است شاهرگ دست
فرهنگ لغت هوشیار
خانوادگی مربوط فامیل خانوادگی: تو مرا حبس می کنی آوخ شرم بادت ز ننگ فامیلی. (بهار)، به طور دسته جمعی و خانوادگی: فامیلی به مهمانی رفتیم. یا نام فامیلی. نام خانوادگی شناسنامه. توضیح احتراز از این ترکیب نیمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاریچی
تصویر گاریچی
کسیکه گاری میراند، دارنده گاری
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه ایست ضربی در دستگاه شور که در پرده شهناز نواخته میشود و دو ضرب یا چهار ضرب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاسبیلی
تصویر لاسبیلی
لاسبیلی در کردن، سخنان توهین آمیز طرف یا اعتراض او را جواب ندادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاپیلی
تصویر لاپیلی
فرانسوی سنگچه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی چوبک باکتری دراز اندام و کشیده. توضیح باسیلها. قسمی از باکتریها که دراز اندام و کشیده اند و اغلب آنها ناخوشیهای مختلف را موجب میشوند از قبیل باسیل سیاه زخم باسیل کخ و غیره که اولی ناخوشی سیاه زخم را موجب میشود و دومی تولید مرض سل میکند. عده ای از باسیلها نیز در تخمیرات شرکت میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاسیدن
تصویر گاسیدن
احتمال دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فامیلی
تصویر فامیلی
خانوادگی
فرهنگ واژه فارسی سره
نام طایفه ای ترک نژاد و مهاجر در مازندرانگرایلی ها توسط
فرهنگ گویش مازندرانی
گلوله
فرهنگ گویش مازندرانی
بره ی شیرخوار گوسفند
فرهنگ گویش مازندرانی