دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج، واقع در 21 هزارگزی شمال باختر کامیاران. کوهستانی، سردسیر، دارای 205 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج، واقع در 21 هزارگزی شمال باختر کامیاران. کوهستانی، سردسیر، دارای 205 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
کار گازری کردن. به گازری پرداختن. شغل گازری داشتن:... و محمد بن جریر طبری آورده است: که مقنع مردی بود از اهل روستای مرو از دیهی که آن را کازه خوانند و نام او هاشم بن حکیم بود و وی در اول گازرگری کردی. (تاریخ بخارا)
کار گازری کردن. به گازری پرداختن. شغل گازری داشتن:... و محمد بن جریر طبری آورده است: که مقنع مردی بود از اهل روستای مرو از دیهی که آن را کازه خوانند و نام او هاشم بن حکیم بود و وی در اول گازرگری کردی. (تاریخ بخارا)
تذهیبی. طلاکاری. زرنگارشده: کارگاهی به زیب و زرکاری رنگ ناری و نقش سمناری. نظامی. حجله و بزمه ای به زرکاری حجله عودی و بزمه گلناری. نظامی. رجوع به زرکار، زر و دیگر ترکیبهای آن شود
تذهیبی. طلاکاری. زرنگارشده: کارگاهی به زیب و زرکاری رنگ ناری و نقش سمناری. نظامی. حجله و بزمه ای به زرکاری حجله عودی و بزمه گلناری. نظامی. رجوع به زرکار، زر و دیگر ترکیبهای آن شود
مانند گازر همچون رخت شوی، (کشتی) داویست در کشتی و آن چنانست که دست حریف را کشیده سینه و بازوی او را بر پشت خود آورند و خود را خم ساخته تکاتن دهند بنحوی که حریف از بالای پشتش از صدمه تکان از جادر آید و روبروی او بر زمین افتد گازری (بمناسبت زدن گازران جامه ها را برسنگ) گاو زوری: دست شوید ز حیات آنکه نگاهت یکبار بر سر سنگ محبت زندش گازروار. (گل کشتی)
مانند گازر همچون رخت شوی، (کشتی) داویست در کشتی و آن چنانست که دست حریف را کشیده سینه و بازوی او را بر پشت خود آورند و خود را خم ساخته تکاتن دهند بنحوی که حریف از بالای پشتش از صدمه تکان از جادر آید و روبروی او بر زمین افتد گازری (بمناسبت زدن گازران جامه ها را برسنگ) گاو زوری: دست شوید ز حیات آنکه نگاهت یکبار بر سر سنگ محبت زندش گازروار. (گل کشتی)