- گاز
- گاز
معنی گاز - جستجوی لغت در جدول جو
- گاز
- بخار، دم، جسمی هوایی که حجم و شکل معینی ندارد، ماده ای که از ماده دیگر در حالت تبخیر جدا شود و در هوا پراکنده گردد و دارای شکل و فرم مخصوصی نباشد و نیز پارچه لطیفی شبیه تور که در زخم بندی بکار می رود
- گاز
- گاژ، گاه
- گاز
- علف، علف چاروا
- گاز
- قیچی، قیچی آهن بری، ابزاری آهنی مانند انبر که با آن میخ را از جایی که در آن فرو رفته است بیرون می کشند، دندان
- گاز
- بخار، ماده ای بی شکل، سیال و قابل گسترش
- گاز
- تور نازک و لطیف که برای بستن زخم به کار می رود، پدالی که در جلوی اتومبیل و در پیش پای راننده قرار دارد و با فشار دادن بر آن بنزین بیشتری به کاربراتور می رسد و اتومبیل سرعت بیشتری می گیرد
- گاز
- یکی از حالت های سه گانۀ ماده که در آن مولکول ها، می توانند آزادانه حرکت کنند و حجم و شکل ثابتی ندارد، هر نوع مادۀ سیال و بی شکل که تمامی حجم ظرف را اشغال می کند و سطح آزاد ندارد، در علم شیمی گاز طبیعی که به عنوان سوخت به کار می رود،
وسیله ای برای پخت و پز که گاز طبیعی را به گرما تبدیل می کند، اجاق گاز،
پدالی در خودرو
فروبردن دندان در چیزی
آلتی دو شاخه که با آن میخ را از چیزی بیرون می کشند، انبر، گاز انبر،برای مثال تو که در بند حرص و آز شدی / همچو زر در دهان گاز شدی (سنائی۱ - ۴۴۰)
پارچۀ لطیف، نازک، شبیه تور و ضد عفونی شده که برای زخم بندی به کار می رود مثلاً گاز استریل
گوه، تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن می گذارند، فانه، پانه، پهانه، فهانه، بغاز، پغاز، براز
گاز زدن: دندان زدن، دندان به چیزی فرو بردن
گاز گرفتن: عمل فرو بردن دندان در چیزی، دندان گرفتن، گاز زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که پیشه اش رخت شویی است، رخت شوی
رختشوی
Gaseous
gasoso
gasförmig
gazowy
газообразный
газоподібний
gaseoso
gazeux
gassoso
gasvormig
গ্যাসীয়
گیس کی مانند
غازيٌّ
گازرگاه، رخت شوی خانه