دهی است از دهستان حومه بخش لنگۀ شهرستان لار، واقع در 36 هزارگزی شمال باختر لنگه، کنار راه فرعی لنگه به بندرچارک. دامنه، گرمسیر و مالاریایی. دارای 196 تن سکنه، آب آن از چاه و باران، محصول آنجا غلات، خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه بخش لنگۀ شهرستان لار، واقع در 36 هزارگزی شمال باختر لنگه، کنار راه فرعی لنگه به بندرچارک. دامنه، گرمسیر و مالاریایی. دارای 196 تن سکنه، آب آن از چاه و باران، محصول آنجا غلات، خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
جایی که دارای انواع نقش و نگار و صورت ها و کارهای نقاشی باشد، کارگاه نقاشی، برای مثال این هست همان ایوان کز نقش رخ مردم / خاک در او بودی دیوار نگارستان (خاقانی - ۳۵۹)
جایی که دارای انواع نقش و نگار و صورت ها و کارهای نقاشی باشد، کارگاه نقاشی، برای مِثال این هست همان ایوان کز نقش رخ مردم / خاک در او بودی دیوار نگارستان (خاقانی - ۳۵۹)
قبرستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن، ستودان
قَبرِستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد وادی خاموشان، غَریبِستان، مَقبَره، گورسان، کَرباس مَحَلِّه، گوردان، مَروَزَنه، مَرزَغَن، سُتودان
دهی است از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود. در جنوب شرقی بیارجمند و جنوب جادۀ شوسۀ شاهرود به سبزوار، در دشت شنزاری واقع است. هوایش خشک و معتدل است و 70 تن سکنه دارد. قنات کم آبی دارد و محصولش مختصری غلات و لبنیات است. راه مالرو دارد. سنگسریها و بلوچها زمستان را برای تعلیف اغنام خود به حدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ص 929)
دهی است از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود. در جنوب شرقی بیارجمند و جنوب جادۀ شوسۀ شاهرود به سبزوار، در دشت شنزاری واقع است. هوایش خشک و معتدل است و 70 تن سکنه دارد. قنات کم آبی دارد و محصولش مختصری غلات و لبنیات است. راه مالرو دارد. سنگسریها و بلوچها زمستان را برای تعلیف اغنام خود به حدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ص 929)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز در 80 هزارگزی جنوب خاور زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه به سهل آباد خیر، ناحیه ای است جلگه ای و هوای آن معتدل و مالاریائی و سکنه آنجا 285 تن، زبان آنها فارسی و مذهبشان شیعه میباشد آب آنجا از رودکر و محصولات غلات و برنج است و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز در 80 هزارگزی جنوب خاور زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه به سهل آباد خیر، ناحیه ای است جلگه ای و هوای آن معتدل و مالاریائی و سکنه آنجا 285 تن، زبان آنها فارسی و مذهبشان شیعه میباشد آب آنجا از رودکر و محصولات غلات و برنج است و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان درزاب بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در خاور راه شوسۀ قدیمی مشهد به قوچان. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 193 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان درزاب بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در خاور راه شوسۀ قدیمی مشهد به قوچان. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 193 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 44 هزارگزی شمال باختری زنجان با375 تن سکنه. آب آن از رود خانه چال و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 44 هزارگزی شمال باختری زنجان با375 تن سکنه. آب آن از رود خانه چال و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان دیزمار غربی بخش ورزقان شهرستان اهر، در 23هزارگزی مغرب ورزقان، در منطقه ای کوهستانی و معتدل هوا واقع است و 511تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات وحبوبات و میوه های سردرختی، شغل اهالی زراعت و گله داری و فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دیزمار غربی بخش ورزقان شهرستان اهر، در 23هزارگزی مغرب ورزقان، در منطقه ای کوهستانی و معتدل هوا واقع است و 511تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات وحبوبات و میوه های سردرختی، شغل اهالی زراعت و گله داری و فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جای نقش و نگار. محل پرنقش وتصویر. (فرهنگ فارسی معین). کنایه از باغ پرگل وگیاه رنگارنگ: خجسته خواجۀ والا در آن زیبا نگارستان گرازان روی سنبل ها و تازان زیر عرعرها. منوچهری. از وفا رنگی نیابی در نگارستان چرخ رنگ خود بگذار بوئی هم نخواهی یافتن. خاقانی. گشتی از نعل او شکارستان نقش بر نقش چون نگارستان. نظامی. حاجت صورت نبودآئینه هست گر نگارستان تماشا می کند. سعدی. کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن تا همه خلق ببینند نگارستان را. سعدی. در تماشای پری رویان اقلیم خیال دیده گر بر هم نهی چشمت نگارستان شود. حکیم (از آنندراج). ، نقاش خانه. (یادداشت مؤلف). کارگاه نقاشی. (فرهنگ فارسی معین) : بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت گرچه نبود در نگارستان خط مشکین غریب. حافظ. ، خانه به نقش و نگار آراسته شده و نقاشی کرده شده. (ناظم الاطباء). کاخ منقوش و مصور. (فرهنگ فارسی معین). خانه به نگارکرده. خانه منقش. خانه مزین به نقش ها. (یادداشت مؤلف) : این است همان ایوان کز نقش رخ مردم خاک در او بودی دیوار نگارستان. خاقانی. تا نگارستان نخوانی طارم ایام را کز برون سو زرنگار است از درون سو خاکدان. خاقانی. در نگارستان صورت ترک حظ نفس کن تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل. سعدی. جمله شیران و شکاران نگارستانت فارغ از حمله و ایمن ز کمند و ز کمین. سلمان ساوجی. - نگارستان چین، نگار خانه چین. نگارستان چین را در داستانها موضعی در چین پنداشته اندپر از تصاویر طرفه و نقش و نگار بدیع، و همان است که به نام نگارخانه خوانده اند. در داستان ’دژ هوش ربا’نگارستان شهری پرنقش ونگار در سرحد چین معرفی شده است. این شهرت از آنجا پیدا شده که چینیان در انواع نقاشی و مخصوصاً مینیاتور از دیرباز مهارتی خاص داشته اند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : هست آن پر در نگارستان چین اطلبوا العلم ولو بالصین ببین. عطار
جای نقش و نگار. محل پرنقش وتصویر. (فرهنگ فارسی معین). کنایه از باغ پرگل وگیاه رنگارنگ: خجسته خواجۀ والا در آن زیبا نگارستان گرازان روی سنبل ها و تازان زیر عرعرها. منوچهری. از وفا رنگی نیابی در نگارستان چرخ رنگ خود بگذار بوئی هم نخواهی یافتن. خاقانی. گشتی از نعل او شکارستان نقش بر نقش چون نگارستان. نظامی. حاجت صورت نبودآئینه هست گر نگارستان تماشا می کند. سعدی. کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن تا همه خلق ببینند نگارستان را. سعدی. در تماشای پری رویان اقلیم خیال دیده گر بر هم نهی چشمت نگارستان شود. حکیم (از آنندراج). ، نقاش خانه. (یادداشت مؤلف). کارگاه نقاشی. (فرهنگ فارسی معین) : بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت گرچه نبود در نگارستان خط مشکین غریب. حافظ. ، خانه به نقش و نگار آراسته شده و نقاشی کرده شده. (ناظم الاطباء). کاخ منقوش و مصور. (فرهنگ فارسی معین). خانه به نگارکرده. خانه منقش. خانه مزین به نقش ها. (یادداشت مؤلف) : این است همان ایوان کز نقش رخ مردم خاک در او بودی دیوار نگارستان. خاقانی. تا نگارستان نخوانی طارم ایام را کز برون سو زرنگار است از درون سو خاکدان. خاقانی. در نگارستان صورت ترک حظ نفس کن تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل. سعدی. جمله شیران و شکاران نگارستانت فارغ از حمله و ایمن ز کمند و ز کمین. سلمان ساوجی. - نگارستان چین، نگار خانه چین. نگارستان چین را در داستانها موضعی در چین پنداشته اندپر از تصاویر طرفه و نقش و نگار بدیع، و همان است که به نام نگارخانه خوانده اند. در داستان ’دژ هوش ربا’نگارستان شهری پرنقش ونگار در سرحد چین معرفی شده است. این شهرت از آنجا پیدا شده که چینیان در انواع نقاشی و مخصوصاً مینیاتور از دیرباز مهارتی خاص داشته اند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : هست آن پر در نگارستان چین اطلبوا العلم ولو بالصین ببین. عطار
شهر ’جی’ اصفهان را که در دومیلی خاور یهودیه واقع بوده است بگفتۀ مقدسی المدینه می نامیدند که عربی شهرستانه است. (از ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 220). قسمتی از اصفهان. (دمشقی). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 356 و تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ مغول و شهرستان شود شهرستان. شهری نزدیک نسا و انتهای ریگستان جنوبی خوارزم، وطن عبدالکریم شهرستانی مؤلف الملل و النحل. (تاریخ مفصل ایران عباس اقبال ص 30)
شهر ’جی’ اصفهان را که در دومیلی خاور یهودیه واقع بوده است بگفتۀ مقدسی المدینه می نامیدند که عربی شهرستانه است. (از ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 220). قسمتی از اصفهان. (دمشقی). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 356 و تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ مغول و شهرستان شود شهرستان. شهری نزدیک نسا و انتهای ریگستان جنوبی خوارزم، وطن عبدالکریم شهرستانی مؤلف الملل و النحل. (تاریخ مفصل ایران عباس اقبال ص 30)