نام پادشاهی که اول در جهان پادشاهی کرده. (آنندراج) (غیاث). نام انسان اول نزد مجوس. (مفاتیح العلوم، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پادشاه اول طبقۀ پیشدادی، و لقب او گلشاه بوده است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نخستین کیومرث آمد به شاهی گرفتش به گیتی درون پادشاهی. چو سی سالی به گیتی پادشا بود که فرمانش به هر جایی روا بود. مسعودی (از یادداشت ایضاً). پارسیان از کتاب آبستا که زردشت آورده است شریعت ایشان را چنین گویند که از گاه کیومرث پدر مردم، یعنی آدم، تا آخر یزدجرد شهریار چهارهزاروصدوهشتادودو سال و ده ماه و نوزده روز بوده است. (مجمل التواریخ و القصص ص 11). و از گاه کیومرث تا این وقت دویست ونودوچهار سال و هشت ماه گذشته بود، و بدین سخن آن می خواهد که کیومرث آدم بوده است نزد ایشان، و اﷲ اعلم به. (مجمل التواریخ و القصص ص 22). جهاندار شاه اخستان کز طبیعت کیومرث طهمورث امکان نماید. خاقانی. رجوع به گیومرت و کیومرت شود
نام پادشاهی که اول در جهان پادشاهی کرده. (آنندراج) (غیاث). نام انسان اول نزد مجوس. (مفاتیح العلوم، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پادشاه اول طبقۀ پیشدادی، و لقب او گِلشاه بوده است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نخستین کیومرث آمد به شاهی گرفتش به گیتی درون پادشاهی. چو سی سالی به گیتی پادشا بود که فرمانش به هر جایی روا بود. مسعودی (از یادداشت ایضاً). پارسیان از کتاب آبستا که زردشت آورده است شریعت ایشان را چنین گویند که از گاه کیومرث پدر مردم، یعنی آدم، تا آخر یزدجرد شهریار چهارهزاروصدوهشتادودو سال و ده ماه و نوزده روز بوده است. (مجمل التواریخ و القصص ص 11). و از گاه کیومرث تا این وقت دویست ونودوچهار سال و هشت ماه گذشته بود، و بدین سخن آن می خواهد که کیومرث آدم بوده است نزد ایشان، و اﷲ اعلم به. (مجمل التواریخ و القصص ص 22). جهاندار شاه اخستان کز طبیعت کیومرث طهمورث امکان نماید. خاقانی. رجوع به گیومرت و کیومرت شود
به لغت زند و پازند به معنی امرود باشد و آن میوه ای است معروف که به عربی کمثری خوانند. (برهان) (آنندراج). به لغت زند و پازند امرود. (ناظم الاطباء). هزوارش، کومترا و کومترا (امروت) با کمثری مقایسه شود. بنابراین کومر مصحف ’کومتر’ است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
به لغت زند و پازند به معنی امرود باشد و آن میوه ای است معروف که به عربی کمثری خوانند. (برهان) (آنندراج). به لغت زند و پازند امرود. (ناظم الاطباء). هزوارش، کومترا و کومترا (امروت) با کمثری مقایسه شود. بنابراین کومر مصحف ’کومتر’ است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
جمع واژۀ کارث. (اقرب الموارد). جمع واژۀ کارث و کارثه. مسببات اندوه سخت. (فرهنگ فارسی معین). کارهای محنت آور و دشوار. (ناظم الاطباء). کارهای در اندوه اندازنده. (از آنندراج) : چه ما همه عرضۀ آسیب آفات و پایمال انواع صدمات اوییم و نفوس ما منزل حوادث و محل کوارث او. (مرزبان نامه چ تهران 1337 ص 263). گویی آن کوشش و کشش سررشتۀ حوادث ایام و کوارث روزگار نافرجام بود. (جهانگشای جوینی). و رجوع به کارث و کارثه شود
جَمعِ واژۀ کارث. (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ کارث و کارثه. مسببات اندوه سخت. (فرهنگ فارسی معین). کارهای محنت آور و دشوار. (ناظم الاطباء). کارهای در اندوه اندازنده. (از آنندراج) : چه ما همه عرضۀ آسیب آفات و پایمال انواع صدمات اوییم و نفوس ما منزل حوادث و محل کوارث او. (مرزبان نامه چ تهران 1337 ص 263). گویی آن کوشش و کشش سررشتۀ حوادث ایام و کوارث روزگار نافرجام بود. (جهانگشای جوینی). و رجوع به کارث و کارثه شود
در شاهنامه نخستین پادشاه جهان گیومرث شمرده شده و در تواریخی که براین روایت و یا مآخذ آن مبتنی است نیز گیومرث اولین شاه دانسته شده است و تنها بعضی از مورخان که از مآخذ پهلوی استفاده کرده اند او را نخستین بشر دانسته اندو در روایات مذهبی نیز او نخستین فرد بشر است. گیومرث یا گیومرت تواریخ و داستانهای ایرانی و کیومرث یاجیومرت تواریخ اسلامی و گیومرد یا گیومرت یا گیوک مرت پهلوی جملگی مأخوذ است از کلمه اوستایی گیه مرت جزء گیه به معنی جان و جزء مرت مردن است. مرت یعنی درگذشتنی و فانی و بدین ترتیب گیه مرت یعنی حیات فانی و به عبارت بهتر مردم و انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست. و آنچه از اوستا برمی آید او نخستین بشر و نخستین کسی بوده که به گفتار و آموزش اهورامزدا گوش فرا داد، ولی از میان پادشاهان داستانی ایرانی، گیومرث را باید در درجۀ دوم و سوم عظمت قرار داد زیرا هیچگاه به شهرت و عظمت پادشاهانی مانند جمشید و فریدون نرسیده و در آثار مورخان اسلامی مانند حمزه و طبری و مسعودی و بلعمی و بیرونی و صاحب مجمل و امثال ایشان نام کیومرث یا کهومرث با لقب کل شاه و کرشاه و کوشاه و گل شاه آمده است و در باب احوال وی در کتب اسلامی تقریباً همان روایات کتب پهلوی با زیادت و نقصان و برخی تغییرات مذکور افتاده و بعضی عناصر اسلامی نیز در آنها راه جسته است. اما در مآخذ شاهنامه از این همه روایات جز شرح سلطنت کوتاهی از گیومرث و جنگ او با دیوان و کشته شدن سیامک فرزند او چیزی نبود: نخستین خدیوی که کشور گشود سر پادشاهان کیومرث بود. فردوسی. پژوهندۀ نامه باستان که از پهلوانان زند داستان چنین گفت کایین تخت و کلاه کیومرث آورد و او بود شاه... گیومرث شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای سر تخت و بختش برآمد ز کوه پلنگینه پوشید خود با گروه از او اندرآمد همی پرورش که پوشیدنی نو بد و نو خورش. و جای دیگر آمده است: نخستین خدیوی که کشور گشود سر پادشاهان گیومرث بود. فردوسی. رجوع شود به یشتها ج 2 ص 41 به بعد و حماسه سرایی در ایران ص 380، 273، حاشیۀ برهان چ معین، فرهنگ ایران باستان ص 33، تاریخ بلعمی و برهان و جهانگیری در شرح حال گیومرت
در شاهنامه نخستین پادشاه جهان گیومرث شمرده شده و در تواریخی که براین روایت و یا مآخذ آن مبتنی است نیز گیومرث اولین شاه دانسته شده است و تنها بعضی از مورخان که از مآخذ پهلوی استفاده کرده اند او را نخستین بشر دانسته اندو در روایات مذهبی نیز او نخستین فرد بشر است. گیومرث یا گیومرت تواریخ و داستانهای ایرانی و کیومرث یاجیومرت تواریخ اسلامی و گیومرد یا گیومرت یا گیوک مرت پهلوی جملگی مأخوذ است از کلمه اوستایی گیه مرت َ جزء گیه به معنی جان و جزء مرت مردن است. مرت یعنی درگذشتنی و فانی و بدین ترتیب گیه مرت یعنی حیات فانی و به عبارت بهتر مردم و انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست. و آنچه از اوستا برمی آید او نخستین بشر و نخستین کسی بوده که به گفتار و آموزش اهورامزدا گوش فرا داد، ولی از میان پادشاهان داستانی ایرانی، گیومرث را باید در درجۀ دوم و سوم عظمت قرار داد زیرا هیچگاه به شهرت و عظمت پادشاهانی مانند جمشید و فریدون نرسیده و در آثار مورخان اسلامی مانند حمزه و طبری و مسعودی و بلعمی و بیرونی و صاحب مجمل و امثال ایشان نام کیومرث یا کهومرث با لقب کل شاه و کرشاه و کوشاه و گل شاه آمده است و در باب احوال وی در کتب اسلامی تقریباً همان روایات کتب پهلوی با زیادت و نقصان و برخی تغییرات مذکور افتاده و بعضی عناصر اسلامی نیز در آنها راه جسته است. اما در مآخذ شاهنامه از این همه روایات جز شرح سلطنت کوتاهی از گیومرث و جنگ او با دیوان و کشته شدن سیامک فرزند او چیزی نبود: نخستین خدیوی که کشور گشود سر پادشاهان کیومرث بود. فردوسی. پژوهندۀ نامه باستان که از پهلوانان زند داستان چنین گفت کایین تخت و کلاه کیومرث آورد و او بود شاه... گیومرث شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای سر تخت و بختش برآمد ز کوه پلنگینه پوشید خود با گروه از او اندرآمد همی پرورش که پوشیدنی نو بد و نو خورش. و جای دیگر آمده است: نخستین خدیوی که کشور گشود سر پادشاهان گیومرث بود. فردوسی. رجوع شود به یشتها ج 2 ص 41 به بعد و حماسه سرایی در ایران ص 380، 273، حاشیۀ برهان چ معین، فرهنگ ایران باستان ص 33، تاریخ بلعمی و برهان و جهانگیری در شرح حال گیومرت
ده کوچکی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت. واقع در 48هزارگزی جنوب خاوری مسکون سر راه مالرو روداب به خاشکوه. سکنۀ آن 45 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت. واقع در 48هزارگزی جنوب خاوری مسکون سر راه مالرو روداب به خاشکوه. سکنۀ آن 45 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اول کسی است از فرزندان آدم علیه السلام که پادشاه شد. پیوسته در کوه گشتی و پوست پوشیدی. و با ثای مثلثه هم می گویند که کیومرث باشد، و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است و اصح آن است. (برهان). نخستین کسی از فرزندان آدم که پادشاه شد و آن اولین پادشاه سلسلۀ پیشدادیان است. (ناظم الاطباء). رجوع به گیومرت و مدخل بعد شود
اول کسی است از فرزندان آدم علیه السلام که پادشاه شد. پیوسته در کوه گشتی و پوست پوشیدی. و با ثای مثلثه هم می گویند که کیومرث باشد، و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است و اصح آن است. (برهان). نخستین کسی از فرزندان آدم که پادشاه شد و آن اولین پادشاه سلسلۀ پیشدادیان است. (ناظم الاطباء). رجوع به گیومرت و مدخل بعد شود
فرقه ای ازمجوس، منسوبند به کیومرث و ایشان دو اصل ثابت کنند، یکی نور و دویم ظلمت، و نور را یزدان خوانند و ظلمت را اهرمن، و گویند یزدان قدیم است و اهرمن محدث و سبب حدوث اهرمن آن بود که یزدان اندیشه کرد که اگر اورا در ملک منازعی باشد حال چگونه شود. از آن فکرت او، اهرمن حادث شد، پس میان ایشان منازعه افتاد. ملائکه توسط کردند بدانکه عالم سفلی هر هفت هزار سال اهرمن را باشد و بعد از آن با یزدان گذارد تا همه او را باشد. (نفایس الفنون، علم محاوره). رجوع به خرده اوستاص 96 و ترجمه الملل و النحل شهرستانی ص 249 شود
فرقه ای ازمجوس، منسوبند به کیومرث و ایشان دو اصل ثابت کنند، یکی نور و دویم ظلمت، و نور را یزدان خوانند و ظلمت را اهرمن، و گویند یزدان قدیم است و اهرمن محدث و سبب حدوث اهرمن آن بود که یزدان اندیشه کرد که اگر اورا در ملک منازعی باشد حال چگونه شود. از آن فکرت او، اهرمن حادث شد، پس میان ایشان منازعه افتاد. ملائکه توسط کردند بدانکه عالم سفلی هر هفت هزار سال اهرمن را باشد و بعد از آن با یزدان گذارد تا همه او را باشد. (نفایس الفنون، علم محاوره). رجوع به خرده اوستاص 96 و ترجمه الملل و النحل شهرستانی ص 249 شود
ابن (ملک) کیومرث، ملقب بجلال الدین. پس از مرگ ملک کیومرث بسال 857 هجری قمری رستمدار بین دو پسر او کاوس و اسکندر، تقسیم شد و اسکندر مؤسس بنی اسکندر یا حکام کجور است. رجوع بسفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 144، 146 و 154 بخش انگلیسی و حبیب السیر جزو 2 از ج 3 ص 106 و اسکندر رستمداری و اسکندر جلال الدوله شود
ابن (ملک) کیومرث، ملقب بجلال الدین. پس از مرگ ملک کیومرث بسال 857 هجری قمری رستمدار بین دو پسر او کاوس و اسکندر، تقسیم شد و اسکندر مؤسس بنی اسکندر یا حکام کجور است. رجوع بسفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 144، 146 و 154 بخش انگلیسی و حبیب السیر جزو 2 از ج 3 ص 106 و اسکندر رستمداری و اسکندر جلال الدوله شود