در شاهنامه نخستین پادشاه جهان گیومرث شمرده شده و در تواریخی که براین روایت و یا مآخذ آن مبتنی است نیز گیومرث اولین شاه دانسته شده است و تنها بعضی از مورخان که از مآخذ پهلوی استفاده کرده اند او را نخستین بشر دانسته اندو در روایات مذهبی نیز او نخستین فرد بشر است. گیومرث یا گیومرت تواریخ و داستانهای ایرانی و کیومرث یاجیومرت تواریخ اسلامی و گیومرد یا گیومرت یا گیوک مرت پهلوی جملگی مأخوذ است از کلمه اوستایی گیه مرت َ جزء گیه به معنی جان و جزء مرت مردن است. مرت یعنی درگذشتنی و فانی و بدین ترتیب گیه مرت یعنی حیات فانی و به عبارت بهتر مردم و انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست. و آنچه از اوستا برمی آید او نخستین بشر و نخستین کسی بوده که به گفتار و آموزش اهورامزدا گوش فرا داد، ولی از میان پادشاهان داستانی ایرانی، گیومرث را باید در درجۀ دوم و سوم عظمت قرار داد زیرا هیچگاه به شهرت و عظمت پادشاهانی مانند جمشید و فریدون نرسیده و در آثار مورخان اسلامی مانند حمزه و طبری و مسعودی و بلعمی و بیرونی و صاحب مجمل و امثال ایشان نام کیومرث یا کهومرث با لقب کل شاه و کرشاه و کوشاه و گل شاه آمده است و در باب احوال وی در کتب اسلامی تقریباً همان روایات کتب پهلوی با زیادت و نقصان و برخی تغییرات مذکور افتاده و بعضی عناصر اسلامی نیز در آنها راه جسته است. اما در مآخذ شاهنامه از این همه روایات جز شرح سلطنت کوتاهی از گیومرث و جنگ او با دیوان و کشته شدن سیامک فرزند او چیزی نبود: نخستین خدیوی که کشور گشود سر پادشاهان کیومرث بود. فردوسی. پژوهندۀ نامه باستان که از پهلوانان زند داستان چنین گفت کایین تخت و کلاه کیومرث آورد و او بود شاه... گیومرث شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای سر تخت و بختش برآمد ز کوه پلنگینه پوشید خود با گروه از او اندرآمد همی پرورش که پوشیدنی نو بد و نو خورش. و جای دیگر آمده است: نخستین خدیوی که کشور گشود سر پادشاهان گیومرث بود. فردوسی. رجوع شود به یشتها ج 2 ص 41 به بعد و حماسه سرایی در ایران ص 380، 273، حاشیۀ برهان چ معین، فرهنگ ایران باستان ص 33، تاریخ بلعمی و برهان و جهانگیری در شرح حال گیومرت
ده کوچکی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت. واقع در 48هزارگزی جنوب خاوری مسکون سر راه مالرو روداب به خاشکوه. سکنۀ آن 45 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اول کسی است از فرزندان آدم علیه السلام که پادشاه شد. پیوسته در کوه گشتی و پوست پوشیدی. و با ثای مثلثه هم می گویند که کیومرث باشد، و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است و اصح آن است. (برهان). نخستین کسی از فرزندان آدم که پادشاه شد و آن اولین پادشاه سلسلۀ پیشدادیان است. (ناظم الاطباء). رجوع به گیومرت و مدخل بعد شود
چون قیومی درتازی نیامده خودایستایی خود پایابی قیوم بودن قائم بالذات بودن: هر چه در عقل محالست الله بر آن قادر بر کمالست و در قدرت بی احتیالست و در قیمومیت بی گشتن حالست