جدول جو
جدول جو

معنی کوارث

کوارث((کَ رِ))
جمع کارثه. آنچه سبب غم و اندوه بسیار شود
تصویری از کوارث
تصویر کوارث
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کوارث

کوارث

کوارث
جمع کارث و کارثه مسببات اندوه سخت: چه ما همه عرضه آسیب آفات و پایمال انواع صدمات اوییم و نفوس ما منزل حوادث و محل کوارث او
فرهنگ لغت هوشیار

کوارث

کوارث
جَمعِ واژۀ کارث. (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ کارث و کارثه. مسببات اندوه سخت. (فرهنگ فارسی معین). کارهای محنت آور و دشوار. (ناظم الاطباء). کارهای در اندوه اندازنده. (از آنندراج) : چه ما همه عرضۀ آسیب آفات و پایمال انواع صدمات اوییم و نفوس ما منزل حوادث و محل کوارث او. (مرزبان نامه چ تهران 1337 ص 263). گویی آن کوشش و کشش سررشتۀ حوادث ایام و کوارث روزگار نافرجام بود. (جهانگشای جوینی). و رجوع به کارث و کارثه شود
لغت نامه دهخدا

کواره

کواره
پارسی تازی گشته کوار سبد کندو پارسی تازی گشته کوار روسری، دستار کوار: چون پیر ره نمود ترا کار کردنی است بی راهبر کواره بازارگان کشد. (خسرو دهلوی) توضیح در لغت فرس. چا. اق. 514 گواره بدین معنی آمده. انگبین با موم، خم مانندی است از شاخ درخت یا از گل درون تهی تنگ سر برای عسل نهادن زنبوران خانه زنبور که در وی عسل نهند
فرهنگ لغت هوشیار