جدول جو
جدول جو

معنی کیشی - جستجوی لغت در جدول جو

کیشی
منسوب به کیش است که جزیره قیس باشد، (از انساب سمعانی)، رجوع به کیش شود
لغت نامه دهخدا
کیشی
مولانا شمس الدین محمد بن احمد الحکیم، عالم و عارف و صوفی بود و در علوم و فروع اصول ممارست داشت و در معقول و منقول تألیفاتی دارد، قطب الدین محمود بن مسعود بن مصلح شیرازی از شاگردان وی بود، او راست: کتاب الهادی فی النحو، وی را قصایدی نیز هست که دلیل به کثرت فضل و علو همت و وفور علم و حکمت اوست، (از شدالازار چ قزوینی ص 110 و 111)، و رجوع به همین مأخذ ص 110 و 111 و 492 و 498 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میشی
تصویر میشی
(دخترانه)
منسوب به میش، دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیشی
تصویر پیشی
سبقت، تقدم، پیش افتادن، پیش بودن
پیشی جستن: تلاش کردن برای پیش افتادن
پیشی دادن: حق تقدم دادن، فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن
پیشی کردن: پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
پیشی جستن: پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
پیشی گرفتن: پیش افتادن، جلو افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میشی
تصویر میشی
ویژگی چشم دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
تهیه شده در کاشان، مربوط به کاشان، از مردم کاشان
ویژگی هر نوع ظرف پخته شده و لعاب دار، آجر یا خشت لعاب دار و پخته شده
کنایه از پلاک، شماره
کاشی معرق: نوعی کاشی که از تکه های ریز ریز به اشکال گوناگون و نقش های مختلف می سازند و در کنار هم قرار می دهند، کاشی موزاییک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیشی
تصویر بیشی
افزونی، زیادی، کثرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشی
تصویر ایشی
ترکی خدیش کد بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشی
تصویر پیشی
تبادر، مبادرت، بدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
آجر لعابدار ساده یا نقاشی شده را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مغولی آزوغه توشه علوفه و آزوقه و سیورسات: سلطان ارز روم قضای حقی را که او وقت محاصره اخلاط بمدد علوفه و کوشی نشانده بانواع مبرات و کرامات مخصوص شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
چونی، مقابل کمی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به میش، سبز روشن ماشی روشن برنگی بین زاغ و قهوه یی. یاچشم میشی. چشمی که برنگ چشم میش باشد سبز: (با چشمهایی نیشی رک زده و حالت سختی که داشت گردن خود را بانصف تنه اش بدشواری بر میگردانید)
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای بالارونده از تیره ای نزدیک به تیره گل سرخیان با گل هایی نرم و شش گلبرگ و میوه ای تخم مرغی شکل که پوست آن نازک، کرکدار و قهوه ای رنگ است. میوه آن سرشار از ویتامین C می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میشی
تصویر میشی
منسوب به میش، سبز روشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
((کِ یا کَ))
دارای شکل کیف، قابل گذاشتن در کیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
((~. گَ))
کاچی، آجر لعاب دار ساده یا نقاشی شده، اهل شهر کاشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشی
تصویر پیشی
سبقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیشی
تصویر بیشی
زیادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
Qualitative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
qualitatif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
kwalitatief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
定性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
איכותי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
질적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
kualitatif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
गुणात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
cualitativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
qualitativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
якісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
качественный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
jakościowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
qualitativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
qualitativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کیفی
تصویر کیفی
質的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی