جدول جو
جدول جو

معنی کیرو - جستجوی لغت در جدول جو

کیرو
(کَ / کِ رُ / کی)
به معنی حفظ و نگاه داشتن و حصول چیزهایی باشد که پیش از این در ذهن پوشیده بوده. (برهان) (آنندراج). حفظ و یاد و نگاهداشت و خاطرنشان و حصول چیزی که پیش از این در ذهن پوشیده و از یاد رفته بود. (ناظم الاطباء). ظاهراً: ’گیر’، و با ’ویر’ مقایسه شود. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرو
تصویر شیرو
(پسرانه)
پهلوان معاصر با گشتاسب، نام سردار فریدون، شیرویه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ویرو
تصویر ویرو
(دخترانه)
نام پهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میرو
تصویر میرو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیرو
تصویر هیرو
(پسرانه)
گل ختمی (نگارش کردی: هر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یکرو
تصویر یکرو
ویژگی منسوجاتی که فقط دارای یک سطح منقش، طرح دار، رنگی و قابل استفاده باشند مثلاً پارچۀ یکرو،
کنایه از کسی که ظاهر و باطنش یکی باشد، بی ریا و مخلص مثلاً آدم یکرو
یکرو شدن: کنایه از بی ریا و مخلص شدن
یکرو کردن: کنایه از بی ریا و با خلوص نیت رفتار کردن، کاری را سرانجام دادن و به آخر رسانیدن، یکسره کردن کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوه، قدرت، توانایی، در علم فیزیک عمل یک جسم بر جسم دیگر که باعث ایجاد کار در جسم دوم می شود، قابلیت، استعداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیرو
تصویر خیرو
شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف، شب انبوی، خیری، هیری، زراوشان، برای مثال تا خوید نباشد به رنگ لاله / تا خار نباشد به بوی خیرو (فرخی - ۴۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسۀ پول
نوعی سرو کوهی در جنگل های شمال ایران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیلو
تصویر کیلو
واحد اندازه گیری وزن، برابر با هزارگرم، کیلوگرم، پسوند متصل به واژه به معنای هزار مثلاً کیلوبایت، کیلومتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جیرو
تصویر جیرو
امضا کردن پشت سفته یا سند که به امضای دیگری است، برای ضمانت پرداخت آن، پشت نویسی
جیرو کردن: در علم اقتصاد جیرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
آنکه از پی دیگری می رود، ازپی رونده، تابع
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
اسقیروس و سرطان صلب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیرو
تصویر سیرو
خارپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیرو
تصویر خیرو
همیشه بهار، گل شب بو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرو
تصویر بیرو
بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو، کیسه کیسه پول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجرو
تصویر کجرو
کج رونده، بی قانون، کج رفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیلو
تصویر کیلو
واحدی که هزار بار تکثیر شده، کیلو گرم، کیلو متر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوت، توان، پهلوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوت، توانایی، قدرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیلو
تصویر کیلو
به معنی هزار است و برای تعیین واحدهای دستگاه متری به کار می رود، کیلوگرم، کیلومتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
پیر کوچک اندام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
((پَ یا پِ رُ یا رَ))
پس رو، دنبال رو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسه پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیرو
تصویر بیرو
((هِ))
کیسه، کیسه پول، بی شرم، پررو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
قوت، قدرت، انرژی، قوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
مرید، طرفدار، تابع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمرو
تصویر کمرو
خجالتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
Following
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
Force
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
força
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
следующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
fuerza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
folgend
دیکشنری فارسی به آلمانی