جدول جو
جدول جو

معنی کیلو

کیلو
به معنی هزار است و برای تعیین واحدهای دستگاه متری به کار می رود، کیلوگرم، کیلومتر
تصویری از کیلو
تصویر کیلو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کیلو

کیلو

کیلو
واحد اندازه گیری وزن، برابر با هزارگرم، کیلوگرم، پسوند متصل به واژه به معنای هزار مثلاً کیلوبایت، کیلومتر
کیلو
فرهنگ فارسی عمید

کیلو

کیلو
کولاب و تالاب، (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا)، استخر و تالاب را گویند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، استخر، تالاب، آبگیر، (فرهنگ فارسی معین)، خندق و مغاک، (ناظم الاطباء)، آنجای از کنار رودخانه که مردمان در آنجابدن خود را می شویند و غسل می کنند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کیلو

کیلو
علف شیران و علف خرس را گویند، و آن میوه ای است صحرایی شبیه به سیب کوچک و آلوچه، و عربان زعرور خوانندش. (برهان) (از آنندراج). زعرور. (ناظم الاطباء). کیَل. زالزالک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیَل شود
لغت نامه دهخدا