دهی جزء دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین در24000 گزی شمال باختری آبیک و 12 هزارگزی راه شوسه. کوهستانی معتدل با 424 تن سکنه. آب آن از چشمه. در بهار از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات و بنشن و انگور و میوه جات. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و گیوه چینی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین در24000 گزی شمال باختری آبیک و 12 هزارگزی راه شوسه. کوهستانی معتدل با 424 تن سکنه. آب آن از چشمه. در بهار از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات و بنشن و انگور و میوه جات. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و گیوه چینی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
کشخر: بقا باد پادشاه دادگر خسرو هفت کشخور را در داد فرمایی و مملکت آرائی. (از سندبادنامه چ اسلامبول ص 218 ص 5). محتمل است کلمه صورتی از کشور باشد. رجوع به کشخر شود
کشخر: بقا باد پادشاه دادگر خسرو هفت کشخور را در داد فرمایی و مملکت آرائی. (از سندبادنامه چ اسلامبول ص 218 ص 5). محتمل است کلمه صورتی از کشور باشد. رجوع به کشخر شود
در تداول عامه، آنکه کیف و لذت برده. متمتع. سرخوش. (فرهنگ فارسی معین). - کیفور شدن، در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان، به حدکفایت تریاک کشیده بودن. کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
در تداول عامه، آنکه کیف و لذت برده. متمتع. سرخوش. (فرهنگ فارسی معین). - کیفور شدن، در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان، به حدکفایت تریاک کشیده بودن. کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)