جدول جو
جدول جو

معنی کیخور - جستجوی لغت در جدول جو

کیخور(کَ / کِ)
گنج و خزانه. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیفور
تصویر کیفور
ویژگی کسی که در حالت خوشی و سرمستی است، سرخوش
فرهنگ فارسی عمید
(طَ خَ)
دهی جزء دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین در24000 گزی شمال باختری آبیک و 12 هزارگزی راه شوسه. کوهستانی معتدل با 424 تن سکنه. آب آن از چشمه. در بهار از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات و بنشن و انگور و میوه جات. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و گیوه چینی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کُ خوَرْ / خُرْ)
کشخر: بقا باد پادشاه دادگر خسرو هفت کشخور را در داد فرمایی و مملکت آرائی. (از سندبادنامه چ اسلامبول ص 218 ص 5). محتمل است کلمه صورتی از کشور باشد. رجوع به کشخر شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
در تداول عامه، آنکه کیف و لذت برده. متمتع. سرخوش. (فرهنگ فارسی معین).
- کیفور شدن، در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان، به حدکفایت تریاک کشیده بودن. کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(یَخْ وَ)
یخ کرده و فسرده و دارای یخ. (ناظم الاطباء). به معنی یخاور. منجمد و بسته. (آنندراج). و رجوع به یخاور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیخور
تصویر سیخور
خار پشت جبلی
فرهنگ لغت هوشیار
یک بخش از هفت بخش زمین اقلیم: کنیزک گفت: بقا باد پادشاه دادگر و خسرو هفت کشخور را در داد فرمایی و مملکت آرایی. (سند باد نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیشور
تصویر کیشور
متدین بدین غیر رسمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینور
تصویر کینور
انتقام کشنده کینه ور: الوتر... کینور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیفور
تصویر کیفور
سر مست شنگول آنکه کیف و لذت برده متمتع سرخوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشخور
تصویر کشخور
((کِ وَ))
کشور، یک بخش از هفت بخش زمین، اقلیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیفور
تصویر کیفور
((کِ یْ))
شاد، مسرور
فرهنگ فارسی معین
سرخوش، سرمست، سکران، کچول، مست، نشئه
متضاد: خمارزده، مخمور
فرهنگ واژه مترادف متضاد