کشخر: بقا باد پادشاه دادگر خسرو هفت کشخور را در داد فرمایی و مملکت آرائی. (از سندبادنامه چ اسلامبول ص 218 ص 5). محتمل است کلمه صورتی از کشور باشد. رجوع به کشخر شود
بشخوار. نیم خورده و بازمانده آب دواب را گویند و به عربی سؤر خوانند. (برهان). آبی که از دواب بازماند در وقت خوردن و به عربی سؤر نامند. (سروری). مؤلف انجمن آرا و بنقل از آن آنندراج پس از نقل عبارت برهان آرند: بظن مؤلف بازماندۀ آب و علف دواب است که پیش خورده باشد و آن دراصل پیشخور بوده که به عربی سؤر گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (شعوری ج 1 ورق 214). سؤر یعنی بازماندۀ آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند. (ناظم الاطباء: بشخوار). آبی که از دواب بازمانده در وقت خوردن و به عربی سؤر گویند. (سروری). رجوع به بشخوار شود
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 66500 گزی جنوب خاوری مراغه در مسیر شوسۀشاهین دژ به میاندوآب. با 764تن سکنه. آب آن از زرینه رود و دو چشمه و محصول آن غلات و چغندر و بادام و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. راه آن شوسه و مرکز دهستان آجرلو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)