جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کیفور

کیفور

کیفور
در تداول عامه، آنکه کیف و لذت برده. متمتع. سرخوش. (فرهنگ فارسی معین).
- کیفور شدن، در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان، به حدکفایت تریاک کشیده بودن. کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

کافور

کافور
معرب از سنسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای تورانی شهر بیداد
کافور
فرهنگ نامهای ایرانی

سیفور

سیفور
پارچۀ ابریشمی لطیف مانند دیبا و اطلس، برای مِثال چون روز سپید روی بنمود / سیفور سیاه شد زراندود (نظامی۳ - ۴۵۹)
سیفور
فرهنگ فارسی عمید