- کیانا (دخترانه)
- طبیعت
معنی کیانا - جستجوی لغت در جدول جو
- کیانا
- طبیعت،
برای مثال همه آزادگی و همت تو / قهر کرده ست مر کیانا را ، هر یک از عناصر چهارگانه(خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۲)
- کیانا
- سریانی سرشت طبیعت: همه آزادگی همت تو قهر کرده است مر کیانا را. (خسروی) توضیح در فرهنگها بمعنی طبایع گرفته اند
- کیانا
- طبیعت، اصل هر چیز، هر یک از طبایع چهارگانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طبیعت
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
در اساطیر رومی الهه ماه، جنگلها، حیوانات، و زنان هنگام وضع حمل، دیانا در معبدش در رم به عنوان الهه باکره مورد احترام بود، او مطابق آرتمیس در اساطیر یونانی است
مربوط به طبیعت، طبیعی
مانند خیمه، گنبدی، مدور
اندوه، ملال
ویار
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خبک، اختناق، خبه، خپک، خپه
ویار
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خبک، اختناق، خبه، خپک، خپه
شاهنشاهی، شاهی مثلاً تاج کیانی، کلاه کیانی، کنایه از برازندۀ پادشاهان
بطور آشکار، به عین
منسوب به کیان شاهی سلطنتی: تاج کیانی کمربند کیانی کلاه کیانی، سلسله کیانی. کیانیان. طبیعتی طبیعی. یا چرخ کیانی. چرخ کیان: مانند یکی جام بلور است شباهنگ بزدوده بقطره سحری چرخ کیانیش. (ناصر خسرو)
کفاله بنگرید به کفاله
پذیرفتاری
کهیانه سریانی تازی گشته گل سد برگ، جادو کش (فاوانیا) از گیاهان عودالطلیب
در نزد رومیان قدیم الهۀ ماه و جنگل ها و حامی زنان در هنگام زاییدن. او را به صورت زنی که لباس صیادان در تن و کمان و جعبۀ تیری در دست داشت مجسم می ساختند
مرکز
چه کسانی؟
شالوده، هستی، بنیان مثلاً کیان خانواده
طبیعت
شالوده، هستی، بنیان مثلاً کیان خانواده
طبیعت
کی ها، پادشاه بزرگ ها، شاهنشاهان، کنایه از بزرگان
نادان ابله احمق: (خویشتن کانا ساخته بود چیز هایی کرد که مردمان از آن بخندید (ند)،) (تاریخ سیستان)
یعنی پادشاهان جبار بزرگ، جبابره
نادان، ابله، بی خرد
خیمه، چادر، برای مثال همه بازبسته بدین آسمان / که بربرده بینی به سان کیان (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۴)
احمق، کودن، کم خرد، ابله، نابخرد، گول، شیشه گردن، لاده، غتفره، تپنکوز، ریش کاو، بدخرد، دبنگ، کهسله، غمر، گردنگل، دنگ، فغاک، تاریک مغز، چل، کاغه، کم عقل، بی عقل، خام ریش، کردنگ، دنگل، سبک رای، انوک، خل، خرطبع برای مثال مر تو را خصم و دشمن دانا / بهتر از دوستان همه کانا (سنائی۱ - ۴۴۸)