- کیال
- پیمانه کننده، کیل کننده، پیمانه گر
معنی کیال - جستجوی لغت در جدول جو
- کیال
- پیمانه کننده
- کیال ((ک یّ))
- پیمانه کننده، کیلی پیماینده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و شغل کیال، دستمزدی که بوزن کننده محصول پردازند
زالزالک
جمع کیل، پیمانه ها
پیمانه
پیمانه، ظرفی که با آن چیزی از مایعات یا غلات را اندازه بگیرند، ساغر، پیاله، قدح شراب خوری، جام شراب، در تصوف چیزی که در آن انوار غیبی را مشاهده کنند، دل عارف، ظرفی که با آن مایعات را وزن کنند مثلاً پیمانهٴ نفت
کهتری
همسر
آبگون
پندار، گمان
مرکز
یکنوع پول مسکوک که سابقا در ایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنجشاهی بوده است
جدا شدن از هم جدا شدن
بازگشتن، سطبر گردیدن
پندار، ظن، گمان
آب روان و جاری
اهل خانه، زن و فرزند
بسیار روان، آب روان، جاری
ریسمان تابیده شده از لیف خرما
چه کسانی؟
شالوده، هستی، بنیان مثلاً کیان خانواده
طبیعت
شالوده، هستی، بنیان مثلاً کیان خانواده
طبیعت
درازدامن، دامن دراز، آنکه دامن بلند دارد، مرد دراز بالا و درازدامن، درازدنبال
فیلبان، نگهبان پیل، آنکه بر پشت فیل می نشیند و فیل را می راند، پیلبان، پیلوان
بالاترین مرتبۀ چیزی، نهایت مثلاً با کمال خرسندی، برتر بودن در داشتن صفات نیک، کامل بودن، آراستگی صفات، درایت، دانایی، خردمندی، در فلسفه صورت نهایی و طبیعی هر چیز، در تصوف رسیدن به مرحلۀ محو و فنا
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
قسمتی از سر شامل میان سر تا بالای پیشانی
مانده شدن، خسته شدن، ماندگی، خستگی، کندی
مانده شدن، خسته شدن، ماندگی، خستگی، کندی
کی ها، پادشاه بزرگ ها، شاهنشاهان، کنایه از بزرگان
پزشک متخصص در بیماری های چشم، چشم پزشک، سرمه کننده
صورتی که در خواب یا بیداری به ذهن آید، پندار، گمان، وهم، نیرویی که به وسیلۀ آن صورت هایی که در زمانی دیده شده در ذهن تجدید و احیا می شود
نوعی ماهی خوراکی و استخوانی که در دریای خزر زیست می کند
حائل ها، رشته ای که میان دو تنگ شتر می بندند، جمع واژۀ حائل