جدول جو
جدول جو

معنی کژور - جستجوی لغت در جدول جو

کژور
ریشۀ تلخ گیاه زرنباد، برای مثال عسلش را به حنظل است نسب / شکرش را برادر است کژور (ناصرخسرو - ۷۶)
تصویری از کژور
تصویر کژور
فرهنگ فارسی عمید
کژور
هندی از ریشه چینی زرنباد از گیاهان زر نباد: (عسلش را بحنظل است نسب شکرش را برادر است کژور)، (ناصر خسرو)
تصویری از کژور
تصویر کژور
فرهنگ لغت هوشیار
کژور
((کَ ژُ))
ریشه گیاه زرنباد که بسیار تلخ است
تصویری از کژور
تصویر کژور
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کشور
تصویر کشور
(دخترانه)
سرزمینی دارای مرزهای مشخص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آژور
تصویر آژور
روزندوزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کشور
تصویر کشور
مملکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آژور
تصویر آژور
فرانسوی روزن دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژکور
تصویر ژکور
سفله و دون همت باشد، فرومایه، پست، خسیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کژار
تصویر کژار
چینه دان مرغ، ژاغر، جاغر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژکور
تصویر ژکور
ژگور، بخیل، خسیس، ناکس، سفله، دزد، برای مثال چرخ فلک هرگز پیدا نکرد / چون تو یکی سفلۀ دون و ژکور (رودکی - ۵۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفور
تصویر کفور
کافر، ناگرونده، ناسپاس، حق ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفور
تصویر کفور
ناگرویدن، ناسپاسی کردن، بی ایمانی، ناسپاسی
فرهنگ فارسی عمید
روز دهم از ماه تشری و آنرا} عاشور {نیز خوانند. درین روز روزه داشتن بر یهودیان فریضه است (التفهیم 224)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کپور
تصویر کپور
گونه ای ماهی استخوانی که در دریای خزر فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کژوژ
تصویر کژوژ
بادی که کج وزد باد مخالف نکباء (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کژار
تصویر کژار
چینه دان مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کسر، پاره های اعداد و مانند نصف و ثلث و ربع، کسرها و عددهای کسری، کمی ها و نقصانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرور
تصویر کرور
پانصد هزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدور
تصویر کدور
جمع کدر: (سحاب فضل تو آلودگان عصیان را باب توبه فرو شست تن ز گرد کدور) (سلمان) توضیح بهار عجم و بنقل آنند راج از او این کلمه را (مخفف کدورت) گرفته اند و گفته اند (مثل ضرورت و ضرور) و نیز نوشته اند: (در قاموس کدور مصدر گفته)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفور
تصویر کفور
حق ناشناس و ناگرونده، کافر، ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
سرزمینی بزرگ که شامل چند استان باشد و مردم آن کشور مطیع یک دولت باشند، اقلیم، مملکت
فرهنگ لغت هوشیار
رعد تندر: بلرزید صحرا و کوه و کنور تو گفتی که برق آتشی زد بطور. (علی فرقدی)
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ایست از تیره پروانه واران که دارای برخی گونه های درختی نیز میباشد. گل آذینش سنبله یی است و ساقه هایش خار دارند. در جنوب ایران (نر ماشیر و بندرعباس) و هندوستان میروید غاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژکور
تصویر ژکور
((ژَ))
بخیل، دزد
فرهنگ فارسی معین
((وِ))
پوشش چیزی مثل کتاب یا لباس که معمولاً مانع دیده شدن شکل اصلی آن نمی شود، پوشن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشور
تصویر کشور
((کِ وَ))
مملکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسور
تصویر کسور
((کُ))
جمع کسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفور
تصویر کفور
((کُ))
ناسپاسی، حق شناسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفور
تصویر کفور
((کَ))
حق ناشناس، ناگرونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کژوژ
تصویر کژوژ
((کَ وَ))
بادی که کج وزد، باد مخالف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کژار
تصویر کژار
((کُ))
چینه دان مرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرور
تصویر کرور
((کُ))
عدد بسیار زیاد، پانصد هزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کپور
تصویر کپور
((کَ))
نوعی ماهی بزرگ
فرهنگ فارسی معین
((کِ بّ))
روز دهم از ماه تشری و آن را «عاشور» نیز خوانند. در این روز روزه داشتن بر یهودیان فریضه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنور
تصویر کنور
((کُ))
رعد، تندر
فرهنگ فارسی معین