- کچل
- تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
معنی کچل - جستجوی لغت در جدول جو
- کچل
- شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغ های زخم داشته باشد
- کچل ((کَ چَ))
- بی مو، طاس، کسی که سرش زخم های چرکی دارد
- کچل
- careca
- کچل
- лысый
- کچل
- лисий
- کچل
- chauve
- کچل
- गंजा
- کچل
- أصلعٌ
- کچل
- קירח
- کچل
- upara
- کچل
- หัวล้าน
- کچل
- گنجا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ریزش موی سر بر اثر انواع بیماری های قارچی، داروها یا اشعۀ رادیواکتیو
بیماری انگلی که در اثر قارچهای مخصوصی که بیشتر در پوست سر پیدا می شود
گیاهی است از تیره خرزهره که چندین گونه دارد و همه دارا خاصیت قی آور و لینت هستند و در آسیا و جنوب اروپا و آمریکا میرویند. از این گیاه گلوکزیدی بنام سیمارین بدست آورده اند. تعداد کاسبرگها و گلبرگهای آن هر کدام 5 عدد است. میوه اش مرکب از دو برگه طویل است و دانه ها دارا طعم تلخ و سوزانی هستند. برخی گونه های این گیاه بعنوان گل زینتی کشت میشوند خانق الکلب قاتل الکلب اذاراقی ازاراقی کوچوله. توضیح: در برخی کتب کچوله مرادف با جوز القی ذکر شده که اشتباه است
تصغیر و تحقیر کچل
الم شنگه راه انداختن داد و فریاد بیجا کردن: (کچلک بازی در نیار،)
آنکه کچلک بازی در آورد کسی که بیهوده داد و فریاد راه اندازد: (بی وجود و کچلک باز شدی در فن ممتاز شدی) (بهار)
((کَ چَ لَ. دَ. وَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
داد و فریاد راه انداختن، الم شنگه راه انداختن، بهانه جویی کردن
Balding
ficando careca