جدول جو
جدول جو

معنی کچل - جستجوی لغت در جدول جو

کچل
تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
تصویری از کچل
تصویر کچل
فرهنگ فارسی عمید
کچل
(کَ چَ)
شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغهای زخم داشته باشد و او را به عربی اقرع خوانند. (برهان). بمعنی کل است که در سر مو ندارد. (آنندراج) :
زین کچول و کچل سری چندند
که به ریش جهان همی خندند.
اوحدی.
- کچل شدن چمن و یا جامۀ پرزدار یا قالی، آن است که جای بجای پرز و خواب یا سبزه آن رفته باشد و لکه به لکه بجای مانده باشد.
- کچل کردن کسی را، از کثرت تکرار خواهش او را به ستوه آوردن. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
کچل مشو، همه کچل بخت ندارد. (امثال و حکم). کچل چه گفت وای سرم، نظیر:هرچه دیه گوید از درد گیه گوید. (امثال و حکم).
کچل و کدو لعنت به هر دو. (امثال و حکم). رجوع به کچلی شود
لغت نامه دهخدا
کچل
(کَ چَ اَ مَ)
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. تپه ماهور و سردسیر. سکنه 235 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
کچل
(کُ چَ)
بدرفتار و خراب و این هندی است. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
کچل
شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغ های زخم داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کچل
((کَ چَ))
بی مو، طاس، کسی که سرش زخم های چرکی دارد
تصویری از کچل
تصویر کچل
فرهنگ فارسی معین
کچل
بی مو، طاس، کرک، کل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کچل
أصلعٌ
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به عربی
کچل
Bald
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کچل
chauve
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کچل
کرچال، دستگاه بافندگی قدیمی، تکه ای از چوب که از تنه ی درخت یا کنده ای برداشته شود، دندان.، گاو سیاه رنگ با پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
کچل
گنجا
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به اردو
کچل
careca
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کچل
kahl
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به آلمانی
کچل
łysy
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به لهستانی
کچل
лысый
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به روسی
کچل
лисий
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کچل
টাক
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به بنگالی
کچل
calvo
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کچل
หัวล้าน
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به تایلندی
کچل
upara
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کچل
kel
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کچل
ハゲの
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کچل
calvo
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کچل
קירח
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به عبری
کچل
대머리의
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به کره ای
کچل
botak
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کچل
गंजा
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به هندی
کچل
kaal
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به هلندی
کچل
秃头的
تصویری از کچل
تصویر کچل
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کچلی
تصویر کچلی
ریزش موی سر بر اثر انواع بیماری های قارچی، داروها یا اشعۀ رادیواکتیو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کچلک
تصویر کچلک
تصغیر و تحقیر کچل
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره خرزهره که چندین گونه دارد و همه دارا خاصیت قی آور و لینت هستند و در آسیا و جنوب اروپا و آمریکا میرویند. از این گیاه گلوکزیدی بنام سیمارین بدست آورده اند. تعداد کاسبرگها و گلبرگهای آن هر کدام 5 عدد است. میوه اش مرکب از دو برگه طویل است و دانه ها دارا طعم تلخ و سوزانی هستند. برخی گونه های این گیاه بعنوان گل زینتی کشت میشوند خانق الکلب قاتل الکلب اذاراقی ازاراقی کوچوله. توضیح: در برخی کتب کچوله مرادف با جوز القی ذکر شده که اشتباه است
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری انگلی که در اثر قارچهای مخصوصی که بیشتر در پوست سر پیدا می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کچلی
تصویر کچلی
((کَ چَ))
مرضی است که بر اثر آن زخم هایی در سر پیدا شود و موی بریزد، کلی
فرهنگ فارسی معین