- کوی
- محله
معنی کوی - جستجوی لغت در جدول جو
- کوی
- محله، برزن، شاهراه، راه فراخ
- کوی
- راه فراخ و گشاد را گویند که شاهراه باشد، گذر، معبر، محله
- کوی ((هَ یا هِ))
- محله، برزن، مجموعه ای از ساختمان های مسکونی واقع در یک نقطه معین، کوی دانشگاه، راه فراخ و گشاد، گذر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهنه، پاره
گله و شکوه، شکایت، رفع قصه
کوفتن غله یا چیز دیگر، کوفتن
زمین شوره زار، سراب، شیر ژیان
کنج، گوشۀ خانه
قفیز، آستانۀ تحمل
قفیز، آستانۀ تحمل
ظرفی که در آن شیر گاو را می دوشیدند، ظرف ماست یا دوغ، گاودوش، گاودوشه
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویج
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کورچ، مارخ، ولیک، سیاه الله
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویژ
شکوفه بابونه زهر بابونج
ظرف دوغ و ماست، ظرف ماست و دوغ
ظرف دوغ و ماست
کوفته شده (غله و مانند آن)
کوفتن غله و غیر آن
کوفتگی و آزار
آلوی کوهی زعرور
گنجیدن: آن (غیب) درین جهان نکویزد
گوشه خانه، کنج خانه
زمین بی آب و شوره زار باشد و آنرا بعربی قراح گویند، زمین شوره زار و بی آب و گیاه، کویر نمک
محله کوچک، معبر کوچک
ولیک (بیشتر در اطراف تهران و همدان مستعمل است)، زالزالک
آلوی کوهی زعرور
کودکی که وی را در راهی افکنده باشند و کسی او را برداشته و تربیت کند بچه سرراهی
موی میان سر کاکل
پیراهن