- کوکله
- هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپو، شانه سر، مرغ سلیمان، پوپ، شانه به سر، بوبک، پوپش، بوبو، شانه سرک، بوبویه، پوپک، بوبه، بدبدک، پوپؤک
معنی کوکله - جستجوی لغت در جدول جو
- کوکله
- شانه سر
- کوکله ((کَ کَ لَ یا لِ))
- شانه به سر، هدهد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حباب، طاقی ساخته شده از گل که در ایام سرور به کار می رود
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نیّر، ستار، نجمه، تارا، استاره، اختر، نجم، کوکب، جرم
شکوفه، جماعت، گروه مردم، دسته ای از سواران، فر و شکوه
شکوفه، جماعت، گروه مردم، دسته ای از سواران، فر و شکوه
گیاهی است از تیره چتریان که در دامنه های کوهستانی در ارتفاعات متوسط منطق معتدله خصوصا اروپای مرکزی و غربی میروید. از برگهای این گیاه بعنوان سبزی خوراکی استفاده میکنند شمره بحریه راز یانه دریایی قرن ایل راز یانج بحری کاکل
نوعی از پای افزار که شاطران و پیاده روان بر پای کنند شال پا: (پای پاکیزه برهنه به بسی چون بپای اندر دویدن کشکله)، (ناصر خسرو)
قفل: بر مستراح کوپله سازیده است بر مستراح کوپله کاشیده (کاشنیده دهخدا) است ک
قفل: بر مستراح کوپله سازیده است بر مستراح کوپله کاشیده (کاشنیده دهخدا) است ک
گروه، انبوه و جماعت مردم
موی میان سر کاکل
مونث موکل. مونث موکل
موی فرق سر، کاکل
نوعی کفش، چارغ
کوله بار و کوله پشتی
کج، خمیده مثلاً کج وکوله
جغد برادر رضاعی
خمیده منحنی کج. یا کج و کوله. کج و معوج