معنی کشکله کشکله (کَ کُ لَ / لِ) جوزۀ پنبه بود که از او پنبه بیرون کنند. (یادداشت مؤلف) : هست ز مغز آن سرت ای منگله همچو زوش مانده تهی کشکله. رودکی لغت نامه دهخدا