جدول جو
جدول جو

معنی کوکبوس - جستجوی لغت در جدول جو

کوکبوس(کُکْ / کَ وَکْ)
به معنی کج و ناراست باشد. (برهان) (آنندراج). کج و ناراست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوکبه
تصویر کوکبه
(دخترانه)
شکوه، جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوروس
تصویر کوروس
(پسرانه)
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشکبوس
تصویر اشکبوس
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از فرماندهان سپاه خاقان چین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فوکوس
تصویر فوکوس
فوکوس (Focus) در سینما به تنظیم نقطه کانونی دوربین بر روی یک فرد، شیء یا صحنه خاص اشاره دارد تا آن عنصر به وضوح در تصویر ظاهر شود. این یکی از ابزارهای اصلی تصویربرداری است که برای جلوه های ویژه و ایجاد تأثیرات مختلف در فیلم سازی استفاده می شود. فوکوس در سینما به دو شکل اصلی مطرح است:
۱. فوکوس تکی (Single Focus) :
- در این حالت، دوربین فقط روی یک نقطه خاص از صحنه فوکوس می کند. این نقطه می تواند یک شخصیت، یک شیء یا یک جزئی از صحنه باشد. با فوکوس تکی، عنصر مورد نظر به وضوح در تصویر ظاهر می شود در حالی که بخش های دیگر از صحنه ممکن است در حالت فاز باقی بمانند.
۲. فوکوس عمق دهنده (Depth of Field) :
- این حالت شامل تنظیم فاصله کانونی دوربین به گونه ای است که بیشتر از یک نقطه از صحنه در فوکوس باشد. به عبارت دیگر، فوکوس عمق دهنده به دوربین اجازه می دهد تا به طور همزمان فرم ها و اشیاء در فوکوس و در پس زمینه باشند. این اثر معمولاً با تنظیمات دیافراگم و فاصله کانونی دوربین کنترل می شود و به تصویر عمق و وضوح بیشتری می بخشد.
فوکوس در سینما به طور گسترده ای برای ایجاد جلوه های مختلف و تأثیرات بصری استفاده می شود. از جمله کاربردهای آن می توان به تمرکز بر روی شخصیت ها، ایجاد حالت اغماض و مهیج برای بیننده، تاکید بر جزئیات مهم صحنه، و ایجاد احساس عمق و وسعت در مکان ها و صحنه ها اشاره کرد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کوکبه
تصویر کوکبه
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نیّر، ستار، نجمه، تارا، استاره، اختر، نجم، کوکب، جرم
شکوفه، جماعت، گروه مردم، دسته ای از سواران، فر و شکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاکتوس
تصویر کاکتوس
گیاهی بوته ای یا درختی، بومی آمریکا، با ساقه و برگ های ضخیم، آب دار و پر از تیغ که گل های رنگین دارد، هر یک از گیاهان خاردار زینتی
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
جمع واژۀ کابوس. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به کابوس شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ وو)
نام یکی از چهار پسر کیقباد است. (برهان) (آنندراج). نام دومین پادشاه از سلسلۀ کیان. (ناظم الاطباء). دومین پادشاه کیانی، و به قول بندهش و بسیاری از مورخین پسر اپیوه و نوۀ کیقباد است. این اسم در اوستا کوی اوسن یا اوسذن می باشد. (یشتها تألیف پورداود صص 227- 237). رجوع به همین مأخذ و مجمل التواریخ صص 45- 48 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ وو)
به معنی عادل و اصیل و نجیب باشد، چه کی به معنی عادل و کاوس به معنی اصیل و نجیب هم آمده است. (برهان) (آنندراج). عادل و اصیل و نجیب. (ناظم الاطباء). رجوع به ’کی’ و ’کاوس’ و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(کِ کَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان است و 923 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ بی یَ)
قلعه ای است در یمن که درونش مرصع به یاقوت و درخشان همچو کوکب بود. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شهری است در یمن. (الحلل السندسیه ج 2 ص 111). نام موضعی است و مولد اخفش حسین بن حسن بدانجا بود. (از تاج العروس در مادۀ خفش، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوهی است در نزدیکی صنعاء. در اینجا کاخی وجود داشت که با نقره و سنگ بنا شده بود و اندرونش مرصع به یاقوت و جواهر بود و در شبهای تاریک مانند ستارگان درخشان می تابید و بدان جهت کوکبان گفتند. (از معجم البلدان). کوهی است که نزدیک صنعاء واقع است و بر آن کوه دو قصر است که هیچکس راه آن را نمی داند و عقیدۀ بعضی مردم آن است که آن دو قصر را از جواهر ساخته اند، زیرا که در شب به غایت درخشنده است. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 676)
لغت نامه دهخدا
(کُ کَ بی یِ)
دهی است. (از معجم البلدان). و منه المثل: ’دعوا دعوه کوکبیه’ و اصل آن چنان است که عاملی بر مردم آنجا ستم روا داشت، ایشان وی را نفرین کردند و او مرد، و این مثل سایر شد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
یکی از منسوبان پولس است، (رسالۀ رومیان 16:21) و در تقلید وارد است که او اسقف کنخریا و دور نیست که همان خود لوکیوس 2 باشد که شخصی قیروانی و یکی از معلمین انطاکیه بود (اعمال رسولان 13:1)، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
شهری در ممالک متحدۀ امریکای شمالی ومرکز اوهایو و از مراکز صنعتی ذوب فلزات و واگن سازی و زغال سنگ است و 375900 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(کِ کِ مَ حَلْ لَ)
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیر است و 575 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تیره ای است از گیاهان که اصل آنها امریکائی است، با تیره های دیگر اختلاف کلی دارند زیرا که ساقه های آنها بسیار ضخیم شده و غالباً از حالت استوانه ای خارج گشته و برگهای آنها بصورت خارهای کوچکی در نقاط مختلف ساقه درآمده است و آن گلهای گوناگون دارد، این گیاهان را در ایران بر حسب شکل ساقه بنام های گل مار و گل خنجری و گل تافتونی مینامند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 229)، زبان مادرشوهر،
، انجیر هندی، صبار، انجیر فرنگی، شجرالصبار، (فرهنگ نفیسی) (گیاه شناسی گل گلاب ص 230)
لغت نامه دهخدا
(اُ کِ)
یکی از حکمای یونان قدیم است و از شاگردان فیثاغورث بود. در حدود سنۀ 500 قبل از میلاد در لوقانیای قدیم واقع در جنوب ایتالیا متولد شد و اثری موسوم به ’طبیعت کائنات’ دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
بوسیدن زمین مراحترام را، سجده از روی ادب بجا آوردن:
پیران قبیله خاک برسر
رفتند بخاکبوس آن در،
نظامی،
زین پس من و خاکبوس پایت
گردن نکشم ز حکم و رایت،
نظامی،
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود،
حافظ،
در طوس بشرف خاکبوس حضرت اعلی مستعد گشت، (سمطالعلی ص 35)،
بوسندۀ خاک مر احترام را:
که آئی بفرمانبری شاه را
بوی خاکبوس آن کئی گاه را،
(گرشاسب نامه)،
تا لب من خاک بوس کوی تست
هر دم از لب بوی جان می آیدم،
؟
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ / اَ)
نام مبارزی است کشانی که بمدد افراسیاب آمده بود و افراسیاب او را بیاری پیران ویسه فرستاد و رستم پیاده به میدان او آمد و به یک تیرش بقتل آورد. (هفت قلزم) (برهان). نام مبارزی است که بمدد افراسیاب آمده بود و رستم اورا کشت. (غیاث). و صاحب آنندراج آرد: نام مبارزی که بمدد افراسیاب آمده و رستم او را کشته:
سواری که بد نام او اشکبوس
همی برخروشید مانند کوس.
فردوسی.
از اشکبوس گریه تأثیر غم مخور
کز رستم است عشق تو فیروزجنگ تر
تأثیر.
و صاحب مؤید الفضلا آرد:نام مبارزی کیانی که بمدد افراسیاب آمده بود و افراسیاب او را به یاری پیران سرلشکر خویش که به طوس بن نوذرشاه سرلشکر ایرانیان بجنگ بود، فرستاد. چون اشکبوس به میدان آمد، رهام بن گودرز در میدان رفت و چون به مبارزت با اشکبوس برنیامد، از پیش او گریخت. رستم کوفتۀ راه بود، بناء علیه رستم پیاده در میدان آمد وبزخم تیر اشکبوس را کشت. کذا فی شرفنامه - انتهی. وصاحب انجمن آرا آرد: نام پهلوانی بوده تورانی منسوب به شهر کشان که بحمایت افراسیاب به تسخیر شهر ایران آمده و بدست رستم زال کشته شد، چنانکه فردوسی گفته:
سواری که بد....
بیامد که جوید به ایران نبرد
سر هم نبرد اندرآرد به گرد.
چون رهام گودرز از او ستوه و به کوه شد، رستم پیاده به جنگ او رفت. نخست اسب او را به تیری افکند و تیری دیگر بر او زد که از پشتش برون جست. هم فردوسی گفته:
بزد تیر بر سینۀ اشکبوس
فلک آن زمان دست او داد بوس
قضا گفت گیر و قدر گفت ده
ملک گفت احسنت و مه گفت زه.
چنان ز سایۀ مژگان او هراسیدم
که اشکبوس کشائی ز تیر رستم زال.
قاآنی (از فرهنگ ضیاء).
و رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 173 وشعوری ج 1 ص 110 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ تَ / تِ)
دهی از دهستان سردرود است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 465 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
کاکتوس بنگرید به کاکتوس یا ککتوس شوکی. گونه ای کاکتوس ک بان کاکتوس کمبوزه یی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکبه
تصویر کوکبه
گروه، انبوه و جماعت مردم
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی پارچه لطیف و نفیس است: تشریفهای فاخر کرده روان زهر سو نخ و نسیج و کمخا کوکوز و سای ساده. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنکوس
تصویر کنکوس
جن، دیو، جنی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی خار دار خار مار تافتونی گل مار خارستون خنجری گیشدر تیغبرگ تیغی از گیاهان گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام خود میباشد و جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان محسوب میشود. اصل این گیاه از آمریکا است و با تیره های دیگر دو لپه ییها تفاوت کلی دارد زیرا ساقه انواع این گیاه بسیار ضخیم است و از حالت استوانه یی خارج شده است و برگها نیز شکل اصلی خود را از دست داده و بصورت خار های کوچکی در نقاط مختلف در آمده است. کاکتوس گلهای گوناگون دارد و دارای اقسام بسیار است که بر حسب شکل ساقه در ایران آنها را بنامهای گل مار و گل خنجری و گل تافتونی مینامند. اقسام مختلف این گیاه بعنوان گیاه تجملی در گلخانه و باغ و اطاق نگهداری میشود و برخی انواع کاکتوس درختهای بلند بارتفاع 15 تا 20 متر تشکیل میدهند و برخی اقسام آن جهت علوفه حیوانات در آمریکای جنوبی و الجزایر و تونس کشت میشود (معمو نوع بی خار آنرا بمنظور علوفه کشت میدهند) و نوعی از کاکتوس که بنام کاکتوس نو پال موسوم است غذای قرمز دانه است و در نقاطی که قرمز دانه تشکیل میشود کشت میگردد ککتوس صبیر انجیر فرنگی تین شوکی انجیر خار دار انجیر هندی انجیر مصری انجیر فرعونی صبار انجیر بربری انجیر یمنی انجیر اسپانیولی انجیر عربی انجیر مغربی رقع انجیر غربی. توضیح این گیاه دارای الکالوئیدی بنام کاکتین است که مقوی قلب میباشد و در مورد آنژین سینه از آن استفاده میکنند. یا کاکتوس کمبوزه یی. یکی از گونه های کاکتوس است که ساقه اش بشکل هندانه کروی میشود و یکی از گلهای زینتی است انجیر فرنگی خار دار. یا کاکتوس نپال. یکی از گونه های کاکتوس است که بمنظور تغذیه قرمز دانه کشت میشود قرمز انجیر آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کابوس
تصویر کابوس
حالت اختناقی که در خواب به انسان دست می دهد، خواب بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکبوس
تصویر خاکبوس
سجده از روی ادب بجا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوابیس
تصویر کوابیس
جمع کابوس، خفتک ها بختک ها
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی بومی آمریکا دارای ساقه های کلفت پرآب و برگ های به خار تبدیل شده (در بیشتر انواع) دارای گل های درشت و زیبا و میوه های رنگین شبیه انجیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کابوس
تصویر کابوس
بختک، حالت سنگینی و اختناقی که در خواب به انسان دست می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوبول
تصویر کوبول
((کُ بُ))
از زبان های برنامه نویسی کامپیوتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکوز
تصویر کوکوز
نوعی از پارچه ابریشمین زر دوزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکبه
تصویر کوکبه
((کَ کَ بَ یا بِ))
جلال، جلوه، شکوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کابوس
تصویر کابوس
بختک
فرهنگ واژه فارسی سره